هم نوا

/hamnavA/

    congruent
    harmonic
    sympathetic
    symphonic

فارسی به انگلیسی

هم نوا شدن
conform

هم نوا کردن
conform, tune

مترادف ها

symphony (اسم)
هم نوا، هم نوایی، سمفونی، قطعه طولانی موسیقی

concordant (صفت)
قبول کننده، موافق، جور، خوش اهنگ، هم نوا، هم اهنگ

homophonic (صفت)
هم صدا، هم نوا، هم اهنگ، هم دانگ

unisonant (صفت)
هم صدا، هم نوا، هم اهنگ، یک نواخت، متحدالقول

unisonous (صفت)
هم صدا، هم نوا، هم اهنگ، یک نواخت، متحدالقول

concerted (صفت)
باهم، هم نوا

symphonic (صفت)
هم نوا، هم اهنگ، شبیه سمفونی

symphonious (صفت)
هم نوا، هم اهنگ، موزون، هم اوا

پیشنهاد کاربران

بپرس