fratricide
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بومی، هم میهن، ملوان نا ازموده، اهل خشکی
هم وطن، هم میهن
هم میهن
هم میهن
هم میهن، میهن دوست
پیشنهاد کاربران
هم زمین . [ هََ زَ ] ( ص مرکب ) هم وطن . دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند : جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب . ناصرخسرو.