هضم

/hazm/

    assimilation
    digestion

فارسی به انگلیسی

هضم شدن
digest

هضم شده
absorbed

هضم ناپذیری
indigestion

هضم کردن
assimilate, digest, to digest

مترادف ها

digestion (اسم)
هضم، گوارش

پیشنهاد کاربران

سلیم
هضم: خورد کردن مانند هضم غذا یعنی خورد کردن خوراکی در معده.
سلیم
هضم: خورد کردن
هَضم:
به معنای کم کردن حجم چیزی است. غذا در جریان گوارش و جذب، در معده می چرخد و خرد و کم حجم می شود و بخشی از آن تفاله شده و دفع می شود. "وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُو مُومِن فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً " یعنی خداوند از عمل صالح مؤمن کم نخواهد کرد. "طَلْعُها هَضِیمٌ " قابلِ کم کردن و برداشت و قابلِ چیدن می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

هضم: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان سغدی، این است:
خاو.
هضم =گوارش
حزم= دوراندیشی
هضمیدن.
هضماندن چیزی.
گواریدن.

بپرس