هشدار، اخطار، هراس، اگاهی از خطر، شیپور حاضر باش، اشوب، بیم و وحشت، از خطر اگاهانیدن
پیشنهاد کاربران
لری بختیاری تَپرُه:هشدار
The Sun alerts the earth for the last time! 12jul23
در مورد کلمۀ هُشدار باید بگویم این کلمه احتمالاً با کلمۀ هُشداَر ترکی مرتبط است - هُشداَر= ( هُش =خوش، قابل، شایسته، پسندیده، خوب، صحیح، سودمند، مهربان، مطبوع، خیر، پاک، نیک، نیکو، خوشایند، مناسب، مطلوب، و. . . ) ( داَر= نیست ) = خوب نیست، خوش نیست، ناخوشایند، نا مطلوب، نا خوشی، بیماری، درد، عارضه، کسالت، مرض، مریضی، نقاهت، ضدیت، کدورت، نقار، تلخی، مرارت، ناگواری، غمگینی، ناخوشدلی، ناشادی، بدی، و. . ... [مشاهده متن کامل]
حالیم هُش داَر ( داَل ) Bu zat meniňki d�l. ( d�r ) بو زاد منکی داَل ( داَر ) = این چیز مال من نیست - halim hoş d�r ( d�l ) . حالیم هُش داَر ( داَل ) = حالم خوش نیست - بو هابار هُشداَر ( داَل ) bu habar hoş d�r ( d�l ) ، bu xəbər yaxşı deyil =این خبر خوشی نیست - Men size hoş d�l ( d�r ) habar ber��rin من سیزه هُش داَل ( هُشداَر ) هابار بِریاَرین = من به شما خبر نا خوشایندی ( ناراحت کننده، نامناسب، بدی، و. . . ) می دهم
بدان و آگاه باش که در زمان یا مکان ویژه کار درست انجام گیرد یا پرهیز شود
a word of warning/caution
زنگ خطر ، تیرخلاص
کلمه هشدار از دو بخش ( هش دار ) تشکیل شده، و در زمانهای قدیم که از اسب و گاری و الاغ، برای رفت و آمد استفاده میشد، بعنوان ( ایست ) امروزی استفاده میشد، مثالی از کتاب کلیله و دمنه در یک داستان: ( راهزنان گردنه را بسته و به قافله سالار هش دار گفتند ) ... [مشاهده متن کامل]
یعنی به الاغها و اسب و ارابه و . . . فرمان هش بدهید هشدار، ب مرور زمان کاربردهای مختلف پیدا کرد تا به امروز . . .
هشدار یعنی به کسی می گویی اگه فلان کار رو نکنی تنبیهت میکنم و واقعا در صورت انجام نداد اون کار تنبیهش کنی
تهدید امنیتی
توجه دادن ، هوشیار نمودن فرد ویا افرادی را نسبت به موضوعی خاص ویا احتمالا مخاطره پیش رو