در نوشته های پارسی به جای واژه ی موجود، واژه ی ( هست ) بکاررفته است چون: این هست است: این موجود است. ( دانشنامه ی علایی و شاهنامه، مثنوی و معنوی )
لیک واژه ی هست کمی دوپهلو شده است میان هست که گهواژه است ( او نزد من هست ) و میان هست که نامواژه است ( هست های بیرونین: موجودات خارجی )
... [مشاهده متن کامل]
لیک گروهی خواسته اند به جای واژه ی موجود، واژه ی هستومند را بیاورند که من نمی دانم از کدام نوشته سرچشمه گرفته است ( هستومند: هست اومند برای دارندگی )
میرشمس الدین ادیب سلطانی هم در برگردان منطق ارسطو واژه ی هستومند را به جای موجود بسیار بکار برده است.
لیک واژه ی هست کمی دوپهلو شده است میان هست که گهواژه است ( او نزد من هست ) و میان هست که نامواژه است ( هست های بیرونین: موجودات خارجی )
... [مشاهده متن کامل]
لیک گروهی خواسته اند به جای واژه ی موجود، واژه ی هستومند را بیاورند که من نمی دانم از کدام نوشته سرچشمه گرفته است ( هستومند: هست اومند برای دارندگی )
میرشمس الدین ادیب سلطانی هم در برگردان منطق ارسطو واژه ی هستومند را به جای موجود بسیار بکار برده است.
هستنده، موجود