هزینه

/hazine/

    age _
    charge
    cost
    dues
    expenditure
    expense
    outgo
    outgoing
    outlay
    price
    price tag
    expense(s)
    tab

فارسی به انگلیسی

هزینه اداری
overhead expenses

هزینه استهلاک
depreciation

هزینه استهلاک شده
write-off

هزینه اضافه
extra

هزینه ان هزار ریال براورد کردند
the expenses were estimated at 1000 rials.

هزینه انبارداری
storage

هزینه انجام کاری
budget

هزینه اندیش
frugal

هزینه اولیه
prime cost

هزینه باربری برحسب مایل
mileage

هزینه بارگیری به دو به
lighterage

هزینه بنیادی
prime cost

هزینه پست
postage

هزینه پستی پیش پرداخت شده
postpaid

هزینه ترابرد
carriage

هزینه ترابری
freight, transportation

هزینه چیزی را تامین کردن
underwrite

هزینه حمل و نقل
freight

هزینه داشتن
cost

هزینه زندگی
cost of living

مترادف ها

expenditure (اسم)
صرف، پرداخت، هزینه، خرج، بر امد، مصرف

tab (اسم)
حساب، صورت حساب، باریکه، برگ، هزینه، شمارش، جدول بندی

charge (اسم)
حمله، مسئولیت، اتهام، بار، تصدی، وزن، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، مطالبه هزینه، عهده داری

cost (اسم)
ارزش، هزینه، خرج، بها، قدر

outgo (اسم)
هزینه، خرج، مخرج، عزیمت، خروج

disbursement (اسم)
پرداخت، هزینه، خرج

expense (اسم)
هزینه، خرج، بر امد، مصرف

outlay (اسم)
پرداخت، هزینه، خرج، مبلغ سرمایه گذاری شده

toll (اسم)
خراج، هزینه، عوارض، باج، نواقل، راهداری، ضایعه، طنین موزون، باج راه، تحمل خسارت، تعداد تلفات جنگی، صدای طنین زنگ یا ناقوس

voucher (اسم)
سند، شاهد، ضامن، هزینه، مدرک، دستاویز، گواه، سند خرج، تضمین کننده

پیشنهاد کاربران

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Chargeback
بازگشت پول به پرداخت کننده یک تراکنش خاص است که معمولاً با کارت اعتباری انجام شده است.
خرجکرد
کاملا معنی دهخدا درست است هزینه شبیه خزینه و خزانه یعنی جایی که پول دارند و نگه داشته اند و از آنجا بر می دارند، استفاده می کنند و خرج می کنند هزینه هم همین حالتی دارد یعنی از جایی که پولی یا انرژی یا
...
[مشاهده متن کامل]
چیزی موجود هست برداشته می شود و استفاده می شود مثلا پول از بانک برمی دارند و خرج می کنند از محل ذخیره بر می دارند و هزینه می کنند یا از قوت و انرژی بازو استفاده می کنند و آن را خرج می کنند و کار و فعالیت می کنند تا به هدفی برسند. پس کاملا خزینه و خزانه و هزینه یک معنی را می دهند.

دوستی که گمان میکند چون هزینه برابر خرج است پس هزاندن بیرون کردن است باید بداند که هزینه خرج نیست و ریشه ان هم - از - است
هَزیدن: خارج شدن ( فارسی میانه: Uzitan )
هزاندن: خارج کردن
هزش: خروج
هزینه: خرج ( فارسی میانه: Uzenak )
درکارنامه اردشیر بابکان امده درپاسخ اردلان که اورا کرد چادر نشین خوانده بود گفت
سرت برگیرم و گنجخانه ات بر آتش ازینه کنم
بر خویشتن آنچ داری و ترا دربایست باشد هزینه کن
قابوسنامه
بر شوهر خویش هزینه میکردند و این بود
...
[مشاهده متن کامل]

و از آنج ایشان را روزی دادیم هزینه میکنند
در فرمانبرداری وی هزینه کنید پیش از آن که آید روزی یعنی روز رستخیز که در آن روز نبود که کسی را باز فروشند تا خود را باز خرد و نه بدان را آن روز دوستی بود یا مهربانی که بریشان بخشاید
میبدی
خایه ها را به خایگینه کند
مرغ و کرباس را هزینه کند
اوحدی

هزینه ایرانی است و خزینه نیز
درود ُ سپاس
اینکه استاد دهخدا واژه هزینه را هم معنی و مبدل خزینه دانسته، چیزی شگفت است هرچندکه خودش این دیدگاه را با واژه " ظاهرا " همراه کرده و آن را یک گمانه زنی می داند.
ایشان زیر واژه خزینه، آن را به چم مخزن، انبار و خزانه آورده:
...
[مشاهده متن کامل]

خزینه. [ خ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) مخزن. ( از ناظم الاطباء ) . انبار. آنجا که اشیاء را نگاه دارند. خزانه. ( یادداشت بخط مؤلف ) . در این معنی مقصود از خزینه محلی است که اشیاء اعم از قیمتی یا غیرقیمتی در آن نهند ولی معمولاً به محلی اطلاق میشود که در آنجا اشیاء قیمتی می نهند یعنی گنج خانه.
اینک [هزینه = پرداخت و خرج ]، چه پیوندی با [خزینه = انبار و خزانه] پیدا می کند؟!
آگاهی استاد دهخدا نسبت به بنمایه های پهلوی کم و نارسا بود، ناگزیر گاهی دچار لغزشهایی از این دست شده است، با سر زدن به بنمایه های پهلوی، ریخت کهن این واژه که " اوزینَگ" بوده را یافته و دیگر جایی برای شک و گمان نمی ماند.
همچنین پیرامون واژه خزینه و خزانه:
در پارسی واژه گنج را داریم که به ریخت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شده است. خنز و غنز به خزن و غزن دگرش یافته و در تازی واژه هایی مانند خزینه، خزانه، مخزن، مخازن را پدید آورده، از غزن نیز، نامهای غزنه و غزنین به چم گنجه و گنجین ( گنجخانه ) ساخته شده.
-
نکته جالبی که درینجا گفتنش بد نیست اینکه، در یک چنین موردهایی که کمی شک و گمان درکار بوده، دسته ای آدم بیکار و ولنگار ( مانند کاربر بالا ) از جرگه فرومایگان، بزودی سروکله شان پیدا شده، حس خودکم بینیِ ادبی وفرهنگی خود را با موج سواری و ماهی گیری از آب گل آلود جبران می کنند، که چی؟ اگر از خود چیزی ندارند دیگران هم نداشته باشند، داشته های دیگران را هم ویران کنند!؛ ولی تنها مایه رسوایی و بی آبرویی خود را فراهم خواهند ساخت.

تحریف شده خزینه عربی
این واژه پارسی است و دیسه ی نوشتاری آن در زبان پهلوی ( اُزینَگ ) بوده است:
آنچه روشن است؛ پیشوند ( اوز ( اُز ) ) در این واژه می باشد که در اینجا به آنچه خروجی است ( = خرج ) اشاره دارد.
در رویه ی 85 از نبیگ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
هزینه
هزینه واژه پارسی و هیچ بستی به واژه خزینه تازی ندارد
واژه هزینه به چم پرداخت کردن و گساردن هست
برآمد
و
نیز پرداخت هم می توان گفت.
منابع صرف شده برای تحصیل یک درآمد که کاملا منقضی شده است و قابل برگشت نیست
پرداخت ( یادآور شده از امین الماسی در بالا )
ارزش
پرداخت
هزینه : ( Expense ) [اصطلاح امورمالی]هزینه عبارت از پرداختهائی است که بطور قطعی به ذینفع در قبال تعهد یا تحت عنوان کمک یا عناوین مشابه با رعایت قوانین و مقررات مربوط صورت میگیرد .
خرج، خرجی، مخارج، صرف، مصرف، انفاق، نفقه، خزانه، خزینه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس