علاوه بر معنی هیچوقت ، در قدیم به معنای گاهی و همیشه و دائم نیز به کار می رفته
سلام ، به هیچ وجه من الوجوه را هرگز یا اصلاً میگویند .
هرگز =برگست، پرگست ، پرگس،
هیچگاه
not while pussy’s a cat
( Ulster ) never
عمراً
هرگز
یک قلم. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از تمام و مجموع. ( از آنندراج ) . همه. بالکل. ( غیاث ) . همگی. جملگی. تماماً. ( ناظم الاطباء ) :
... [مشاهده متن کامل]
بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان
نامه ٔعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه.
محمد سعید اشرف ( از آنندراج ) .
عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه
تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو.
ملامفید بلخی ( از آنندراج ) .
خطش گرفته صفحه ٔ رو را به یک قلم
یارب کسی مباد به روز سیاه من.
ملامفید بلخی ( از آنندراج ) .
الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را
بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را.
مخلص کاشی ( از آنندراج ) .
|| یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است ، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید.
یک قلمه. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ م َ / م ِ ] ( ص نسبی، اِ مرکب ) کل. تمام. مجموع. همه. ( یادداشت مؤلف ) : قاضی از عالم رفته مولانا ضیاءالدین قاضی یک قلمه ٔ کرمان شده. ( مزارات کرمان ص 22 ) . و رجوع به یک قلم شود.
هرگز = اصلا
متضاد هرگز میشه همیشه
نه. . هیچ وقت. . هیچگاه
ابداً، اساساً، اصلاً، به هیچوجه، حاشا، مباد، مبادا، معاذالله، هیچگاه، هیچوقت، هیهات
هیچ وقت
هرگز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " هرگز" می نویسد : ( ( هرگز در پهلوی در ریخته هَگَرْز hagriz بکار می رفته است . در پارسی نیز، اندک، در ریختی نزدیک به ریخت پهلوی هَگَرْز به کار برده شده است. ) )
( ( چراغی است ؛ مر تیره شب را، بسیچ
... [مشاهده متن کامل]
به بد ، تا توانی، تو هرگز مپیچ! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 203 )
هرگز = مبادا - اصلاً - هیچگاه
هیهات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)