هرزه

/harze/

    trollop
    abandoned
    bawdy
    billingsgate
    cheap
    decadent
    depraved
    dirty
    dissolute
    fast
    filthy
    gadabout
    immoral
    impure
    indecent
    lascivious
    lecherous
    lewd
    libertine
    licentious
    loose
    meretricious
    nasty
    obscene
    pornographic
    profligate
    prurient
    purple
    raunchy
    reprobate
    ribald
    salacious
    scabrous
    seamy
    shameful
    sleazy
    smut
    smutty
    spicy
    unclean
    vulgar
    wanton
    wild
    rake
    abusive
    raw

فارسی به انگلیسی

هرزه ادم
sleaze

هرزه چشم
voyeur

هرزه خند
who laughs without reason, (one) who laughs without reason

هرزه در عمل
obscenity

هرزه درای
idle talker, babbler, given to babbling, sassy, ibellous, libelous

هرزه درایانه
scurrilous

هرزه درایانه در نوشته
scurrilous

هرزه درایی
obloquy, scurrility, sass

هرزه درحرف
obscenity

هرزه دهان
ibellous, insolent, libelous

هرزه رویی
sprawl

هرزه زدایی
expurgation

هرزه زدایی کردن از متن
expurgate

هرزه شدن
corrupt

هرزه فروش
pornographer

هرزه گرد

هرزه گو
foulmouthed

هرزه گویی
invective

هرزه گی کردن
to give up oneself to debauchery, to use bad lewdness

هرزه نگار
pornographer

مترادف ها

filth (اسم)
پلیدی، الودگی، هرزه، کثافت، چرک، خرده ریز

rake (اسم)
هرزه، شکاف، چنگال، چنگک، شیار، خط سیر، فاجر، شیب، جای پا، شن کش

lubricious (صفت)
بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا

libertine (صفت)
هرزه، افسار گسیخته

profligate (صفت)
هرزه، فاسد الاخلاق، بی بند و بار

sordid (صفت)
فرومایه، خسیس، پست، کثیف، هرزه، شلخته، چرک، دون

rakish (صفت)
فاسد، بدکار، هرزه، فاجر، جلف و زننده

scabrous (صفت)
زننده، هرزه، خشن، زبر، نا هموار، پوسته پوسته، دان دان

sloven (صفت)
هرزه، ژولیده، شلخته، هردمبیل، لوطی

prurient (صفت)
هرزه، خارش دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی

salacious (صفت)
هرزه، شهوانی، شهوت پرست، شهوتران

rakehelly (صفت)
هرزه، فاجره، اهل فسق

sluttish (صفت)
هرزه

ribald (صفت)
ناپسند، بدزبان، هرزه، بد دهن، دون

reprobate (صفت)
بد اخلاق، فاسد، مردود، هرزه

immoral (صفت)
بد اخلاق، فاسد، بدون احساس مسئولیت اخلاقی، هرزه، فاسد الاخلاق، بد سیرت، زشت رفتار، نا پارسا

loose (صفت)
سست، بی قاعده، شل، ول، هرزه، گشاد، ازاد، بی ربط، بی بند و بار، فروهشته، لق، بی پایه

licentious (صفت)
بد اخلاق، ول، هرزه، شهوتران، مبنی بر هرزگی

lewd (صفت)
هرزه، شهوت پرست، ناشی از هرزگی

dissolute (صفت)
بد اخلاق، فاسد، هرزه، فاجر، فاسد الاخلاق، از روی هرزگی

harlot (صفت)
هرزه، فاسد الاخلاق

lascivious (صفت)
هرزه، شهوانی، شهوت انگیز

perverse (صفت)
منحرف، گمراه، فاسد، هرزه، معیوب، در خطا

bawdy (صفت)
شنیع، زشت، ناپسند، بی عفت، هرزه، مربوط به جاکشی

پیشنهاد کاربران

متاسفانه دهخدا باری دیگر معانی اصلی واژه ای را در مدخل خود ننوشته است. واژه ی هرزه، در پارسی میانه و نیز پارسی نو، معنای �بی قید، رها شده، رهیده، آزاد شده، باز شده، گشاده، و …� می داده و معنای اصلی آن
...
[مشاهده متن کامل]
همین است که معانی دیگر همچون �زن بدکاره�، �سخن یاوه�، �هرچیز بیهوده و بی دلیل و بی جهت� از آن برآمده اند. بدین معنی در ترکیب هایی چون �هرزه چشم� که به مردی اطلاق می شود که برای شهوت به صورت بی قید و گشاده و آزاده به زنان بنگرد و چشم هایش را از زنان نامحرم بازندارد، �هرزه گرد� که به کسی اشاره دارد که به طور بی قید و آزاده به جای ها رود و از این رو به هر جایی رود، � هرزه خند� که به کسی گفته می شود که به هر چیزی بخندد و همچنین �هرزه گوی� که کسی را خوانند که هرچه گوید و به سبب افزون گویی سخنانش یاوه باشند. همچنان که پیداست همه ی این معانی و کاربرد ها از معنای اصلی این واژه مشتق شده اند که در پارسی میانه نیز بکار رفته است. بنده عکسی از مدخل �هرزه� در واژهنامه ی پارسی میانه بدین متن افزوده ام.

هرزه
fallen woman
A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
هرزه یا جنده ( به انگلیسی: Slut یا whore ) واژه ای است که به فردی که از نظر اخلاق جنسی، بی بندوبار است، گفته می شود. این لغت هم معنی کلماتی همچون روسپی، فاحشه، بدکاره، پتیاره یا لکاته است. هرکدام از این واژه ها می تواند حاوی معانی مستقیم و یا غیرمستقیم دیگری نیز باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

جنده، گاه ممکن است با قبول کردن شرایط بی بندوباری و گاه به دلیل عدم وجود احتیاجات به در اختیار قرار دادن اندام جنسی خود به دیگران در ازای پول اقدام کند.

هرزه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هرزه
هرزه و مفلاک بی نیاز از تو
با تو برابر که راز بگشاید؟
ابوشکور بلخی
alley cat
A promiscuous woman; also, a person of loose morals. For example, She's constantly picking up men in bars - a real alley cat. This idiom transfers a stray cat that frequents alleys in search of food to a woman of easy virtue, especially a prostitute seeking customers. [Slang; early 1900s]
...
[مشاهده متن کامل]

Cyprian
شهوت ران . بی بند و بار . هرزه
واژه هرزه
معادل ابجد 217
تعداد حروف 4
تلفظ harze
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: harzak]
مختصات ( هَ زِ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی harze
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ لغت معین
ریشه واژگانِ " هرز، هرزه" به واژه یِ اوستاییِ " هَرز، هِرِزِنتی" در زبانِ اوستایی برمی گردد؛ این واژگانِ اوستایی ریشه یِ واژه یِ " هِشتَن" در زبانِ پارسیِ کُنونی نیز هستند؛ چراکه " هِشتَن" به چمِ " رها کردن، ترک کردن، وِل کردن، وِل دادن" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

( در زیرواژه یِ " هشتن" به چمهایِ این واژه در زبانهایِ اوستایی و پارسیِ میانه پرداخته ام. )

جنده
زنی که با مردان هویتان مختلف آمیزش جنسی دارد و مردان مختلف به او تجاوز می کنند و آن زن از این عمل لذت می برد و به بچه آن زن که بدون مرد أست حرام زاده است.
بنظرم هرزه به مردانی گفته میشود ک بخاطر شهوت دست به هر کار کثیفی میزنند با زن متاهل یا دختر باکره سن پایین وارد رابطه میشوند و اونارو فریب می دهند و یا با پول و یا خودشون کوون میدهند و همجنس گرایی میکنند و در کل خریدار تن هستند یا فروشنده تن هرزه میگویند . مرد هرزه کار
خلافکار
هرزه، فاسد
فساد، هاسد
فاسد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس