هَراسه:داهول. اَفچه. مترسک.
نمونه: روی به عباسجان که چون هراسه ای سر جایش ایستاده بود گردانید. ( کلیدر ج ۹ص ۲۶۱۰ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: روی به عباسجان که چون هراسه ای سر جایش ایستاده بود گردانید. ( کلیدر ج ۹ص ۲۶۱۰ ) محمدجعفر نقوی
هراسه/ hăr�să : مترسک
مانند: پس، بابقلی بندار هراسه ی سر پالیز نیست که نتواند از پس یک جوان بیابان گرد دربیاید.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: پس، بابقلی بندار هراسه ی سر پالیز نیست که نتواند از پس یک جوان بیابان گرد دربیاید.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مترسک داخل مزرعه که بیشتر برای احذار واخطار شبانان و هراس دزدان جالیزار در سر مزرعه نصب میکنند چونان از دور میدانند که زمین کشت شده وگوسفند نباید به آنجا برود و هراسه مخصوص دزدان را مثل یک آدمک کلاه و
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
لباس می پوشند که از دور مثل صاحب جالیز بنماید و عربی محذوره گفته درست گفته است ولی محذوره را با چل چین و یا هیزم چند بغل روی هم گذاشته شده در کنار زه زمین است ولی هراسه در وسط زمین نصب شده است
مترسک، آدمک