هجرت

/hejrat/

    departure
    separation
    immigration
    hegira or hejira
    hegira
    exile
    exodus

فارسی به انگلیسی

هجرت حضرت محمد
hegira

هجرت کردن
to emigrate

مترادف ها

hegira (اسم)
هجری، هجرت

پیشنهاد کاربران

دوری تو از وطن، دوری از میهن تو
رهسپاری
هَژرَفتن = هجرت کردن، مهاجرت کردن
هَژروش، هَژرفت = هجرت، مهاجرت
هژرواندن = مهاجرت دادن
هژروانش = مهاجرت دهی
#پارسی دوست
#پیشنهاد_شخصی
روش ساخت ⬇️
{هژرفتن: پیشوند ‹هَژ› بعلاوه کارواژهٔ ‹رفتن›. رویهمرفته به معنای برون رفتن از میهن، زیستگاه و . . . . ( ‹هژ› ریخت دیگری است از پیشوند ‹هَز› که معنای بیرون و خارج و . . . را می رساند. تبدیل شدن ‹ز› به ‹ژ› در زبانهای ایرانی شدنی است. چنانکه روز در برخی زبانهای ایرانی روژ می شود یا ژاژ که در پهلوی زاز بوده است و . . . . ‹هز› هم خود یکی از شکل های پسوند uz و iz پهلوی در فارسی است که در واژه ‹هزینه› باقی مانده است. }
...
[مشاهده متن کامل]

سفر کردن
اقدام ایمان . اثبات نفس .
غربت اختیار کردن ؛به غربت رفتن ، غربت گزیدن ، در غربت زیستن ؛ هجرت کردن. جلای وطن کردن. دور از وطن شدن. ترک وطن. رجوع به غربت شود.
( 1 ) کوچش /کوچِش/؛ ( 2 ) کوچ؛ ( 3 ) کوچندگی /کوچَندِگی/
سفر بی بازگشت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
فَروایِش farvãyesh ( پهلوی: فْرَوایِیشن fravãyishn )
پَرواس ( سنسکریت: پْرَواسَ )
کوژین ( کردی: کوچین )

بپرس