"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است.
شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها گمان می کنیم که هر "و" ای باید "ا" باشد و بدین سان "مون" شده است "مان".
... [مشاهده متن کامل]
من به نادرستی ریشه این پسوند را در زیر واژه "دشمن" ، "مانستن" و "مانند" گِرِفتم که نادرست است و از شما پوزش میخواهم.
پَس "مان" پسوندی است که در گذشته "مون" بوده است.
این پسوند یک "پسوند نسبت" است و برابر پسوند "ه" است. برای نمونه "خانمان" همان "خانه" است یا "سازمان" همان "سازه" است ( که امروزه کاربرد های دیگری پیدا کرده است )
پس هَر گاه نتوانستید از پسوند "ه" بهره بگیرید، این پسوند برای واژه سازی آماده است.
بِدرود!
شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها گمان می کنیم که هر "و" ای باید "ا" باشد و بدین سان "مون" شده است "مان".
... [مشاهده متن کامل]
من به نادرستی ریشه این پسوند را در زیر واژه "دشمن" ، "مانستن" و "مانند" گِرِفتم که نادرست است و از شما پوزش میخواهم.
پَس "مان" پسوندی است که در گذشته "مون" بوده است.
این پسوند یک "پسوند نسبت" است و برابر پسوند "ه" است. برای نمونه "خانمان" همان "خانه" است یا "سازمان" همان "سازه" است ( که امروزه کاربرد های دیگری پیدا کرده است )
پس هَر گاه نتوانستید از پسوند "ه" بهره بگیرید، این پسوند برای واژه سازی آماده است.
بِدرود!
دیدگاه شماره 2:
دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و بهتر است آنرا نخوانید!
پسوند "ه" یک پسوند بسیار پرکاربرد در "پارسی" است.
چندین کاربرد دارد:
1 - افزودن به بن کنونی بن واژه و ساختن "واژه کنشگر" یا همان "فاعل" . برای نمونه "رنده، دایه"
... [مشاهده متن کامل]
2 - افزودن به بن کنونی و ساختن "نام ستاک" یا همان "اسم مصدر" ( واژه ای که برابر بن واژه است ) . برای نمونه "خنده، گریه، ناله، مویه"
3 - افزودن به بن گذشته و ساخت "واژه کُنِشگیر" یا همان "مفعول". برای نمونه خورده، شسته، برده، گذشته
4 - افزودن به هر واژه ای و ساخت واژه ای "دَر پِیوند" یا همان "مرتبط" با همان واژه. برای نمونه سَده، دَهه
این پسوند بسیار در پارسی برای واژه سازی به ویژه فِتاد ( =مورد ) های 3 و 4 با ارزش است و باید از آن بیشتر بکار گرفت.
بِدرود!
دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و بهتر است آنرا نخوانید!
پسوند "ه" یک پسوند بسیار پرکاربرد در "پارسی" است.
چندین کاربرد دارد:
1 - افزودن به بن کنونی بن واژه و ساختن "واژه کنشگر" یا همان "فاعل" . برای نمونه "رنده، دایه"
... [مشاهده متن کامل]
2 - افزودن به بن کنونی و ساختن "نام ستاک" یا همان "اسم مصدر" ( واژه ای که برابر بن واژه است ) . برای نمونه "خنده، گریه، ناله، مویه"
3 - افزودن به بن گذشته و ساخت "واژه کُنِشگیر" یا همان "مفعول". برای نمونه خورده، شسته، برده، گذشته
4 - افزودن به هر واژه ای و ساخت واژه ای "دَر پِیوند" یا همان "مرتبط" با همان واژه. برای نمونه سَده، دَهه
این پسوند بسیار در پارسی برای واژه سازی به ویژه فِتاد ( =مورد ) های 3 و 4 با ارزش است و باید از آن بیشتر بکار گرفت.
بِدرود!
ه سی و یکمین واج در الفبای پارسی است.
همچنین ه گونه ای پسوند در پارسی است مانند ه در خنده یا در آفرینه.
پسوند در خواننده ه نیست، در اینجا َنده پسوند ما می باشد نه ه و آگاه باشید تا نلغزید.
... [مشاهده متن کامل]
برای واژه سازی با بکارگیری پسوند ه به این شیوه کار می کنیم:
بن واژه ای را بر می گزیینیم. آن را به شیوه فرمانی ( امری ) در می آوریم. سپس ب نخست آن را می زداییم و ه را به پایان آن می افزاییم.
پس برای نمونه خندیدن می شود بخند و سپس می شود خند و با افزودن ه می شود خنده.
این شیوه برای همه چیز کار نمی کند، برای نمونه دویدن می شود بدو و می شود دو که با افزودن ه می شود دوه که درست نیست.
همچنین ه گونه ای پسوند در پارسی است مانند ه در خنده یا در آفرینه.
پسوند در خواننده ه نیست، در اینجا َنده پسوند ما می باشد نه ه و آگاه باشید تا نلغزید.
... [مشاهده متن کامل]
برای واژه سازی با بکارگیری پسوند ه به این شیوه کار می کنیم:
بن واژه ای را بر می گزیینیم. آن را به شیوه فرمانی ( امری ) در می آوریم. سپس ب نخست آن را می زداییم و ه را به پایان آن می افزاییم.
پس برای نمونه خندیدن می شود بخند و سپس می شود خند و با افزودن ه می شود خنده.
این شیوه برای همه چیز کار نمی کند، برای نمونه دویدن می شود بدو و می شود دو که با افزودن ه می شود دوه که درست نیست.
میخواهم بدونم اول اسمم به انگلیسی چی میشه
درویش شهر را برایم مهنی کنید لطفاً
ھ پنجمین حرف الفبای ابجد است، و حرف یکی مانده به اخر و سی و یکمین حرف فارسی همچنین در عربی بیست و پنجمین
ه= هِ = هَ =هُ= ۀ
ه = هو / هؤ /أهو / آهو / أو / اَوُ / اوُ . . . . . .
ه = هودا / خدا /هدا . . .
هدا یا خدا = ه دانا = خ دانا
ه = هو / هؤ /أهو / آهو / أو / اَوُ / اوُ . . . . . .
ه = هودا / خدا /هدا . . .
هدا یا خدا = ه دانا = خ دانا