نگاهداری

/negAhdAri/

    keeping
    maintenance
    safe custody
    observance

فارسی به انگلیسی

نگاهداری اسب و گاری و درشکه برای کرایه
livery

نگاهداری و خوراک دهی اسب دیگران در مقابل پول
livery

مترادف ها

support (اسم)
پشت، تقویت، پا، کمک، طرفداری، تایید، پشت گرمی، تکیه گاه، پشتیبانی، متکا، پشت بند، ملاک، تکیه، نگاهداری، اتکاء، پشتیبان زیر برد، زیر بری

hold (اسم)
نگاهداری

keep (اسم)
توجه، حفاظت، امانت داری، علوفه، نگاهداری

subsistence (اسم)
دوام، مدد معاش، سر سختی، زیست، نگاهداری، معاش، اعاشه، گذران، امرار معاش، وسیله معیشت

internment (اسم)
توقیف، نگاهداری

poise (اسم)
وضع، توازن، ثبات، وقار، نگاهداری، وزنه متحرک

retention (اسم)
نگهداری، نگاهداری، ابقاء، حافظه

پیشنهاد کاربران