پنهان ، ناپیدا ، چیزی که معلوم نباشد و قابل دیدن نباشد
hidden
پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشته ی ما
نوبت اقبال برد بخت جوان گشته ی ما
تهمورث که برابر واژه ذهن خواست
بابرهای پهلوی در پهلوی با درون سر و کار دارند مینویسم
ōš ud wīr ud bōy ud axw ud mārišn ud sōhišn ud šnāsag ud warm ud wārom ud xōg ud xēm ud menišn ud daxšag
... [مشاهده متن کامل]
هوش و ویر و بوی ( احساس/شعور/درک ) و اخو ( وجدان ) و مارشن ( ادراک ) و سوهشن ( حس ) و شناسگ ( حس/حواس ) و ورم و وارم و خوی و خیم و دخشگ. و ژیر/چهر
بوی/ بود ریشه بودا و بیدار بچم درک است گویا ویر/بال نیز دگر گشته بود/بید باشد
-
اخو/اهه/ هه/است/هست در پارسی هخامنشی هه / اها بوده
خود واژه ذهن در اوستایی و سانسکریت امده
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.
نهاَن
واژه نهان
معادل ابجد 106
تعداد حروف 4
تلفظ na ( e ) hān
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت فاعلی ) [پهلوی: nihān]
مختصات ( نِ ) [ په . ]
آواشناسی nahAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
نا پیدا
بررسیِ واژگانِ " نهان، نیهان، نیهانیگ":
در زبانِ پارسی میانه - پهلوی واژه یِ " نیهان" به چمِ "رازداری، پنهان کاری، اختفاء" و واژه یِ " نیهانیگ" به چمِ "سِر، راز، پوشیده، محرمانه، نهانی" بوده است ( پسوندِ - یگ پسوندی صفت ساز است ) .
... [مشاهده متن کامل]
تکواژهایِ "نیهان" چنین هست:
1 - پیشوندِ " نی":
پیشوندِ " نی" در زبانهایِ اوستایی، پهلوی و سانسکریت به چمِ " پایین، زیر، به پایین، به زیر" بوده است که در پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " نِ" درآمده است؛بمانندِ " نِشیب، نِهُفتَن، نِگون، نِشستَن و . . . "
2 - "هان":
همانگونه که از فرتورِ زیر پیداست، از آنجایی که دگرگونیِ آواییِ "ک/خ/ه" در زبانهای ایرانی بسیار رواگمند ( =رایج ) بوده است، می توان دریافت که"هان" در واژگانِ " نهان، نیهان، نیهانیگ" با "خَن" یا " khan" در زبانهایِ اوستایی - سانسکریت و "کَن، کندن" در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی همریشه است. "خَن" را در واژه یِ " خَندگ/خندَق" نیز داریم. "خَن" یا " khan" در زبانهای اوستایی - سانسکریت به چمِ " زیرخاک کردن، دَفن کردن" بوده است.
جدای از اینکه شیوه یِ واگویشِ ( =تلفظِ ) "khan" در سانسکریت به چه صورت بوده است، "khan" و " هان" به یکدیگر ترادیس پذیر هستند:
1 - چنانچه شیوه یِ واگویشِ "khan"، " خَنxan" بوده باشد، دگرگونیِ آواییِ ( خ/ه ) در زبانهایِ آریایی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
2 - چنانچه شیوه یِ واگویشِ " khan"، " کهَن" بوده باشد، در این صورت زدایشِ آواییِ "ک" در زبانهایِ اوستایی - سانسکریت در پیوند با زبانِ پارسی نیز بسی دیده شده است ( یعنی " کهَن" به "هَن/هان" ) .
واژه یِ " نهان" و " نهفتن/نهُمبیدَن" در چهار فِتاد ( =مورد ) با یکدیگر همانندی دارند:
1 - هم " نهان" و هم " نهفتن/نهُمبیدن" از پیشوندِ " نِ/نی" بهره گرفته اند.
2 - "هان" در "نهان" با " خَن/خان" و در مقابل "هُمب" در " نِهُمبیدن" با " خومب" در اوستایی همریشه هست ( یعنی دگرگونیِ آواییِ "خ/ه" در هر دو روی داده است ) .
3 - "خَن یا khan" به چمِ " زیرخاک کردن، دفن کردن" بوده است و " خومب" نیز در اوستایی به چمِ " زیر زمین نهادن، پوشاندن" بوده است.
4 - هم "نهان" و هم "نهفته/نهفتن" در گذر زمان معنایِ " راز، رازداری، سِر، محرمانگی" نیز به خود گرفته اند.
( برایِ بررسیِ بیشتر به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "نهفتن" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد1:
می توان به آسانی کارواژه یِ " نهاندن/نهانیدن" را پی گرفت و واژگانی همچون " نهانِش، نهانیده و. . . " را از آن واخَنید ( =استخراج کرد ) ؛ برای نمونه: hiding = نهانِش
پیشنهاد2:
می توان پیشوندِ " نِ" را از " نهان" جدا ساخت و پیشوندهایِ دیگری همچون"فَر، دَر، بَر، پَر و . . . " را با واژگانِ " هان، هانیدن" همراه ساخت تا نوواژگانی در معناهایِ دیگر پدید آید.
پیشنهاد3:
"نهان" و "نهانیدن" درست بمانندِ " نهفتن/نهُمبیدن" به فراوانی می توانند در دانشِ رایانه و مزداهی ( ریاضی ) بکار آیند بویژه در جاهایی که سخن از "رمزگذاری، رمزنگاری، رمزگشایی" در میان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته یِ بسیار مهَند ( =مهم ) :
آیا "هان" در "نهان" با "هان" در "بهانه" از یک ریشه هستند؟
"بهانه" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی، " ویهانَگ" بوده است که تکواژهایِ آن چنین هستند:
( وی. هان. َگ )
از دیدِ من، "هان" در دو واژه یِ "نهان" و "بهانه" یکی و همریشه هستند و آنرا در زیر واژه یِ "بهانه" نشان خواهم داد ( به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "بهانه" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویبرگِ 59 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی"
2 - رویبرگهایِ 412 و 413 از نبیگِ "فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
3 - رویبرگِ 539 از نبیگِ " فرهنگ سنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم


نهان : پوشیده ، مخفی ، راز ، سِر
معنی نهان اشکار
مخالف نهان پنهان
مخالف =آشکار معنی =پنهان غایم غیب
به نظرم مخالف نهان یا همان متضاد پیدا شدن هم میشه
پنهان ، مخفی ، نا آشکار
نهان : پوشیده ، پنهان ، مخفی ، باطن ، ضمیر ، باطن ، درون ، قلب
نهان به مجاز یعنی دل ، قلب . ناپیدا .
نهان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی نهان می نویسد : ( ( نهان در پهلوی نیز " نهان" بوده است؛ ن در آن پیشاونی است که فرود را باز می نماید؛ این پیشاوند را در واژه هایی دیگر نیز چون: نهادن، نشستن، نگریستن، نگاه، و نیا باز می یابیم. ستاک واژه از دانه dāna در اوستایی به معنی آوند و محفظه برآمده است که چونان پساوندی گنجایی ( ظرفیت ) در ریخت دان، در واژه هایی چون نمکدان و شکر دان و چایدان بازمانده است؛بر این پایه، معنای بنیادین و نخستین" نهان" آن چیزی است که در درون آوندی یا محفظه ای نهاد شده است و از این روی، فرادید نمی آید. ) )
... [مشاهده متن کامل]
تویی کردهٔ کردگار جهان
ندانی همی آشکار و نهان
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 186 )
نهان : /na ( e ) hān/ نهان 1 - پنهان، مخفی؛ 2 - ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه؛ 3 - ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی؛ 4 - ( در قدیم ) پنهان از نظرها، غایب؛ 5 - ناشناخته، ناشناس؛ 6 - ( در قدیم ) ( به مجاز
... [مشاهده متن کامل] ) باطن، ضمیر؛ 7 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) دل، قلب. اسم نهان برای نامگذاری دخترمورد تاییدثبت احوال است .
این کلمه به معنی یک معناس و اون معنا همون پنهان هستش. . .
اما خب در فرهنگ لغت دهخدا معنی هایی دیگه ای به این کلمه داده شده که درون شعر ها استفاده میشن. .
پنهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)