می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم.
"نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود برابر "مشخص کردن" می تواند باشد.
"نِماییدن" هم برابر "نِمودن" است ولی چون امروزه "نِمودن" بیشتر مینه ( =معنی ) "کردن، انجام دادن" گِرِفته است ( که برابر نخستش نیست ) ، پس با گرفن بن کنونی آن یا همان "نِما" و افزودن پسوند بن واژه ( =پسوند مصدر، نام مصدر، چیزهایی همانند "دن، تن، یدن" ) می شود "نِماییدن" که این بهتر می تواند جای "مشخص کردن" را بگیرد.
... [مشاهده متن کامل]
"نِمایان" هم که از بن کنونی "نِمودن" یا همان "نِما"، و "ی" میانجی برای آسانی گویش و پسوند "ان" ساخته شده است.
از روی پسوند "ان" هم آشکار است که این واژه برابر "مشخص" است.
"بَرجِسته" هم که دیگر، نیازی به گستردن ( =توضیح دادن ) ندارد.
بدرود!
واژه نمودن
معادل ابجد 150
تعداد حروف 5
تلفظ ne ( a, o ) mudan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: n ( i ) mūtan]
مختصات ( نُ یا نَ دَ ) [ په . ]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
انجام دادن یا کردن، از معانی مجازی فعل نمودن است
در ادبیات عام گفتاری و نوشتاری مفهوم �نمودن� به به صورت وسیع به معنی �کردن� استفاده می شه، اگر لطف کنید و بفرمایید که چرا و چطور ( اشتباه است یا درست ) است این معنی از این مفهوم، ممنون می شم.
بودن
نِمودَن: در گویش کوچه بازاری
نِمودَن = کردن ، گاییدن!
تو که ما رو نِمودی = تو که ما رو گائیدی
نشان دادند
نمودن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی نمودن می نویسد : ( ( نمودن در پهلوی در ریخت نموتن nimutan بکار برده می شده است . ) )
( ( وزان پس، ز آرام، سردی نمود؛
ز سردی همان باز ترّی فزود. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 189 )
درود ( درستی و راستی ) بر شما جناب ایرزاد!
شما به خوبی معنی ادبیاتی آن را نوشتید، پیداست که زبان شناس خوبی هستین، ممنون از واژه های خوبتون، دست مریزاد!
نِمودَن: در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری )
... [مشاهده متن کامل]
معنی: دهنِ کسی را سرویس کردن یا ساییدن!، ترکیدن ( اصفهانی: پوکوندن ) ، کارِ کسی را ساختن -
کرم ریختن ( کرمو ) ، اذیت کردن، تو مُخ کسی رفتن، تو مُخی، تاقال! -
کلافه کردن، بیچاره کردن، بند کردن، قفلی زدن، گیر دادن، پاپی شدن!
نمونه: دمت گرم داداش، نِمودیش ( کارش رو ساختی، ترکوندیش ) یا نِمودیمون داداش ( دهنمونو سرویس کردی یا ساییدیمون! )
بابا تو هم ما رو نِمودی ( بیچارمون کردی )
تو هم فقط ما رو می نِمویی ( به ما گیر میدی )
نِمودن /نَمودن، نموییدن ( نِموی ، نِمای )
نِمادن/ نَمادن ، نماییدن ( نَمای ، نَماد )
کارواژه ای آمیخته است : نِ - مود - اَن
نِ = پیشوند : ( به سوی ) پایین ، ( به ) زیر
مود = بن گزشته ( گذشته ) : هم چنین در کارواژه های آمودن/آمادن ، پیمودن، فرمودن، آزمودن ، در کَلان/ کُل به مینه ی اندازه ( سنجه، ارزه، مقدار )
... [مشاهده متن کامل]
اَن = پسوند کُنندگی
واژه های برساخته شده از بن کنون : نما، نمای
نمایه ، نمایان ، نماینده ، نمایش، نمایشگاه، نمایشگر
واژه های تاکنون ساخته نشده:
نمایا ( مانند بینا ) ، نمایو ( کِشو ) ، نمایند ( روند ) ، نمایَن ( تاون ) ، نمایک ( پوشک ) ، نمایاک ( پوشاک ) ، نمایال ( روال ) ، نماییل ( بندیل ) ، نمایگار ( آموزگار ) ، نمایگر ( آمیزگر ) ، نمایمان ( سازمان ) ، نمایشکده ( دانشکده ) ، نمایشور ( دانشور ) ، نمایشمند ( دانشمند ) می توان این سه را هم افزود : نماینجه ( مانند شکنجه از بن شِکَن ) ، نماینگ، نمایاف ( پسوند در پارسی کنون به چهر - آب به کار میرود : شاداب و در انگلیسی به دیس - آپ/op مانند stop: st - op
با بُن گزشته ی نماد تنها نماد به کار می رود.
با بُن گزشته نمود:
نموده ، نمودار، نمودنی
با بُن گزشته ی نمود تا کنون برساخته نشده:
نمودگی ( مانند ساختگی ) ، نمودمان ( ساختمان ) ، نمودگاه ( خاستگاه ) ، نمودگَر ( رُفتگر )
با چهر دیگر نمای که نموی باشد واژه ای برساخته نشده.