نمایشنامه

/nemAyeSnAme/

    play
    play(- book)
    script
    drama

فارسی به انگلیسی

نمایشنامه نویس
scriptwriter, playwright
dramatist

مترادف ها

play (اسم)
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص

drama (اسم)
نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر

پیشنهاد کاربران

واریته ( نمایشنامه متنوع )
پیس
پی یِس ، پیِس ( فرانسوی )
متن داستان
درام. . .
درام . . . .
پیس . . .
نمایشنامه : به معنی سناریو ، نقش بازی کردن ، بازی کردن ، چیزی یا نوشته ای که از قبل اماده می شود تا اجرا شود.
***
مثال : ما نمایشنامه فلان را با دوستانم اجرا کردم .

پیس، سناریو
Screenplay
سناریو
پیس
Pies
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)