خیلی درگیر این نقش بودید
ریشه یابی نقش
انگاشتن - - > انگاش - - > نگاش - - > نگش - - > نقش
انگاشتن / انگار از انگ اِشتن انگ اریدن و . . . آمده در همه آنها اِنگ یا اَنگ = جمع شدن |||||||||| سرهنگ / فرهنگ و . . . . به جمع و اجتماع اشاره دارد => انگ که آنرا جمع خواندم به معنای خیال و جمع شده است . خیال هم از خیل و خیلی آمده یعنی گروهی که خود نشان از جمع و اجتماع دارد پس
... [مشاهده متن کامل]
در انگاشتن همچون نگار که به نقش و ترسیم و خیالات ذهنی اشاره دارد می بینیم انگ به نگ تغییر یافت یعنی الف آن زدوده شد مانند خیلی از کاربنات ( افعال ) ایرانی
یعنی انگاشتن بعد ها نگاشتن شد و انگاریدن = نگاریدن
پس اگر بخواهیم از نگاشتن آنرا ادامه دهیم به نگاش ( نقاش ) و سپس از نقاش به نقش میرسیم یعنی آنچه در خیال و فکر می آید . بعد ها چون خیالات ذهنی را به تصویر میکشیدند به ترسیم نقش زدن / نقوش / نقشه و . . . گفتند
از بابت دوستی که گفتند نقش میشود وظیفه یعنی آنچه دیگران برای تو خیال بافتند = طرح فکر = نقشه کشیدن
لایک نداره این ریشه یابی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟