نقب زدن


    burrow
    mine
    tunnel
    undermine
    sap

مترادف ها

burrow (فعل)
پنهان شدن، نقب زدن، زیرزمین لانه کردن

bore (فعل)
با مته سوراخ کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته کردن، سوراخ کردن، با مته تونل زدن، سفتن، نقب زدن، وسیله سوراخ کردن، سنبه زدن

tunnel (فعل)
نقب زدن، تونل ساختن

undermine (فعل)
نقب زدن، تحلیل بردن، از زیر خراب کردن

پیشنهاد کاربران

سُمچه زدن
نغم زدن
گُریچه زدن / گُریچ کاوی
نقب زدن : سوراخ کردن دیوار و . . .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 148 ) .
تعبیه راه در زیرزمین