نُفوذ
شاید واژه ای از بنیاد پارسی باشد :
نُفوذ : نُ - فوذ
نُ - = پسوند نِ - به مینه ی به سوی پایین ، زیر ، فرو مانند : نِشستن ، نِگریستن ، نِواختن ، نِمودن ، . . .
فوذ ، چهر و شکل دیگری از : باز ، فاژه ( خمیازه ) ، فصل ِ اَرَبی ، phase انگلیسی ، یَنی از هم گشودن ، گُسستن
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد : نِفاژ ، نِباز ، نِفاس ، نِپاز ، نِپاژ
نفوذ = زوژ
درود
نفوذ: تراوش، راه یابی
تو
نفوذ: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
تیدان tidān ( کردی )
رخنه ( دری )
پَهیکَن pahikan ( مانوی )
ویس vis ( پهلوی )
واژه نفوذ
معادل ابجد 836
تعداد حروف 4
تلفظ nofuz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( نُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی nofuz
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
نفوذ=کردن توش. . .
نفوذ کردن تو. . .
نفوذگردن= خلیدن.
نام پویه ی این کنش=خلش.
گهی از بهر او خوابش رمیده
گهی خارش به دست اندر خلیده ( برگرفته از ویس و رامین ) .
اثرگذاردن=هناییدن.
نام پویه اش=هنایش.
نفوذ:داخل نفوذ کرد:داخل کرد🗿
دارک شد
پایین رفتن
نفوذ=وارد شدن
نفوذ در اصل به معنی پاره کردن و عبور کردن از چیزی است .
effectiveness
تاثیر
تأثیر
نفوذ به معنای وارد شدن - داخل شدن - اثر گذاشتن - راه یافتن
داخل شدن چیزی، رفتن به جایی به صورت پنهان
نفوذ: ( Penetration ) ) [امراض نباتی]نفوذ عبارت از ورود عامل مرض، مستقیم یا از منافذ طبیعی و زخم ها به داخل میزبان صورت می گیرد. قارچ ها، نیماتود ها و نباتات گلدار پرازیتی می توانند به داخل نبات نفوذ کنند. محل تماس قارچ با سطح نبات کمی متورم شده و اپرسوریم ( Appresorium ) تشکیل می شود ازمحل اپرسوریم یک هیفای ظریفی به نام میخ نفوذی خارج شده و به کمک آن وارد نبات می شود. نباتات پرازیتی گلدار نیز پرسوریم و میخ نفوذی تولید می کنند. تمام باکتری ها و بسیاری از قارچ ها توسط سوراخ های هوایی، آبی، عدسک ها و زخم وارد نبات می شوند ویروس ها و بعضی از باکتری ها و پتوجن های دیگر می توانند توسط نیش حشرات به داخل انساج میزبان نفوذ کنند.
... [مشاهده متن کامل]
نفوذ ( Penetration ) :[اصطلاح کازینو]درصد دسته کارت پخش شده قبل از برزدن آن.
رسوخ
فرو رفتن ، اثر گذاشتن
فرو رفتن ، اثر گذاشتن
نفوذ درمعامله= تأثر و اعتبار در معامله
داخل شدن
حمله
اثر کردن
راه یافت
رخنه کردن
یواشکی وارد شدن
کنترل داشتن
فرو رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)