واژهٔ **�نفع�** در فارسی امروزی، ریشه در فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) دارد و از واژهٔ **�nif�** یا **�nēf�** ( به خط پهلوی: 𐭭𐭩𐭭 یا 𐭫𐭩𐭭 ) گرفته شده است که به معنای **�سود، بهره، فایده�** بوده است. ... [مشاهده متن کامل]
این واژهٔ پهلوی خود از فارسی باستان نشأت گرفته است. ریشهٔ آن را به صورت **�*naipa - �** در نظر میگیرند که معنایی نزدیک به �سودمندی� یا �چیز سودمند� داشته است. بنابراین، مسیر تحول آن به این صورت است: **فارسی باستان ( *naipa - ) ** → **فارسی میانه ( nif / nēf ) ** → **فارسی امروزی ( نفع ) ** این واژه از طریق زبانهای ایرانی وارد زبان عربی نیز شد. در عربی، این واژه به صورت **�نَفْع�** ( naf' ) درآمد و از آن فعل **�یَنْفَعُ�** ( سودمند بودن ) و سایر مشتقات ساخته شد. سپس به دلیل روابط گسترده فرهنگی و علمی، این واژهٔ عربیشده دوباره به فارسی بازگشت و به عنوان یک synonym ( مترادف ) قوی برای �سود� و �فایده� در زبان ما باقی ماند.
ضر منافقانی نفع موافقانی این را همی بپائی و آن را همی نپائی. فرخی. همی خویشتن را نبینیم نفعی نه در سیم و زر و نه در در و مرجان. ناصرخسرو. زین سفله جهان نفع خود بگیرد نفعی که در او هیچ ضر نباشد. ناصرخسرو. حیوانی که در اونفع باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت. ( کلیله و دمنه ) . آن دست و آن زبان که در او نیست نفع خلق جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست. سنائی. همه را داد آلتی درخور از پی جر نفع و دفع ضرر. سنائی. در گلستان عمر و رسته دهر پس گل خار و بعد نفع ضر است. خاقانی. || ( مص ) سود کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . نفع. [ ن ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نَفوع. رجوع به نَفوع شود. نفع. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نفعة. رجوع به نِفعَة شود. نفع. [ ن ِ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ نفعة. رجوع به نِفعَة شود. منبع. لغت نامه دهخدا
سود / فَخت
سودمندی
نوا
واژه هایی که آخرشان " عین " دارند ، در بسیاری از موارد ، ریشه ایرانی دارند ، مانند رجوع که همخانواده با رو است و به معنای رو کردن
سود، فایده
امرغ
بهره، ربح، سود، صرف، صرفه، فایده، منفعت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: مَنز ( اوستایی: مَنزدْرَ ) پیا pyã ( سنسکریت ) هیدا hidã ( سنسکریت: هیتَ ) کیام ( سنسکریت: کَلیانَ ) گَهون gahun ( اوستایی: گَئُنَ ) سود ( پارسی دری )