نفخ

/nafx/

    flatulence
    blowing
    swelling

فارسی به انگلیسی

نفخ دار
flatulent

نفخ شکم
tympanites, meteorism

نفخ کردن
to swell, to be flatulent

مترادف ها

flatus (اسم)
وزش، نسیم، دم، نفخ، باد شکم، گاز شکم

wind (اسم)
باد، نفس، نفخ، انحناء، پیچ دان

bloat (اسم)
نفخ

distension (اسم)
بادکردگی، نفخ، انبساط

emphysema (اسم)
باد، نفخ، امفیزم

پیشنهاد کاربران

نفخ. [ ن َ ] ( ع اِمص ، اِ ) ناز. بزرگ منشی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . فخر. کبر. ( اقرب الموارد ) . تکبر. ( ناظم الاطباء ) : ذونفخ ؛ ذو کبر و فخر. ( منتهی الارب ) . || بلند برآمدگی روز. || بلندشدگی چیزی از بادی که در آن پدید آید. دمیدگی. پربادشدگی. آماس. ( ناظم الاطباء ) . آماس. ورم. تورم. || باد. ( آنندراج ) . ورمی که در شکم پدیدآید بر اثر خوردن چیز باددار و نفخ آور :
...
[مشاهده متن کامل]

چو سفره پیش هر ناکس میفکن بر زمین خود را
که پیچد نفخ بی حد در شکم از نان بریانش.
ملافوقی ( آنندراج ) .
|| مرضی است در اسب و آن باد کردن تخم های اوست. ( یادداشت مؤلف ) . || ( مص ) دردمیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ناظم الاطباء ) . دمیدن. ( غیاث اللغات ) . پف کردن. فوت کردن. دمیدن در چیزی. دمیدن در مشک. دمیدن به آتش. ( یادداشت مؤلف ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

سلیم
نفخ: باد معده، خود بزرگ بینی، بزرگ منشی
نَفَخَ به معنی دمیدن و صور به معنی شیپور یا شاخ میان تهی است که معمولا برای حرکت قافله یا لشکر ، یا برای توقف آنها به صدا درمی آوردند ، البته آهنگ این دو با هم متفاوت بود ، شیپور توقف ، قافله را یکجا متوقف می کرد ، و شیپور حرکت ، اعلام شروع حرکت قافله بود . تفسیر نمونه ج : 19 ص : 536
در اصطلاح پزشکی نفخ به معنی تجمع گاز در دستگاه گوارش است که با آماسیدن و بادکردن شکم، احساس پری و فشار در شکم پس از غذاخوردن و آروغ زدن مشخص می شود. نفخ از نشانه های بلع هوا به همراه غذا است و معمولاً
...
[مشاهده متن کامل]
بر اثر خوردن برخی غذاها که بادزا و نفخ آورند پدید می آید. از جمله بیشترین مواد نفخ را میتوان به برخی حبوبات مانند نخود، لوبیا، عدس و غذاهای فست فود نظیر پیتزا، کالباس، سوسیس و همچنین کسانیکه معده ی ضعیفی دارند برخی سس ها هم میتوانند باعث نفخ گردند.