نظیر

/nazir/

    equal
    like
    equal or similar
    analogous
    corresponding
    counterpart
    exemplar
    match
    parallel
    peer

مترادف ها

match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

make (اسم)
نظیر، ساختمان، ساخت

tally (اسم)
حساب، نشان، نظیر، برچسب، تطبیق کردن، قرین، شمارش، علامت، اتیکت، چوب خط، شمارشگر، جای چوب خط

exemplar (اسم)
مثل، نظیر، مثال، نمونه، نسخه، ملاک، سرمشق

like (اسم)
نظیر

analogue (اسم)
شباهت، شی قابل قیاس، لغت متشابه، نظیر

comparable (صفت)
مانند، قابل مقایسه، نظیر، قیاس پذیر، برابر کردنی، مانند کردنی

analogous (صفت)
مشابه، شبیه، مانند، متشابه، قابل قیاس، قابل مقایسه، نظیر

rival (صفت)
شبیه، نظیر، هماورد، هم چشم

پیشنهاد کاربران

وینه
مانا، تالی، شبیه
حمید رضا مشایخی - اصفهان
as with
like
شکل
به معنی ( سا ) و یا ( آسا ) ، ( ون ) ، ( دس )
هامال
هم طویله. [ هََ طَ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) دو چهارپا که آنها را در یک آخور یا استبل بندند: دو خر را که هم طویله کنند، هم بو نشوند هم خو میشوند. || هم رشته، چه طویله به معنی سمط و رشته بود. || قرین. مقارن : اگر با متانت قلم مهابت شمشیر هم طویله نباشد. . . ( سندبادنامه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

تا دری یافت هم طویله ٔ آن
شبچراغی هم از طویله ٔ آن.
نظامی.
بود از صدف دگر قبیله
ناسفته دریش هم طویله.
نظامی.
پارسا را بس اینقدر زندان
که بود هم طویله ٔ رندان.
سعدی.
|| همانند. نظیر. شبیه :
در کون هم طویله ٔ خاقانیند لیک
از نقش و فطرتند، ز نفس و فطن نیند.
خاقانی.
سیر ارچه هم طویله ٔ سوسن بود به رنگ
غماز رنگ او بود آن بوی گند او.
خاقانی.
خاقانیا هوان و هوا هم طویله اند
تا نشکنند قدر تو، بشکن هوای نان.
خاقانی.

هم رسته
مانا، تا، تالی، شبیه، شبه، عدیل، قبیل، قرینه، قرین، کفو، مانند، مثل، مشابه، هم طراز، همال، همانند، همتا
مانا