: دکتر کزازی در مورد واژه ی "نَظاره " می نویسد : ( ( نظاره در پارسی ریختی کوتاه شده از "نظّارهٔ" تازی است، به معنی نگرندگان و گروهی که در جای بلند می نشینند و نبرد و آوَرْد [یا جز آن] را می نگرند، بی آنکه در آن همباز باشند. این واژه گاه نیز در ریخت پارسیانه "نظارگی" به کار رفته است. نمونه را سخن سالار شیروانی فرموده است. ... [مشاهده متن کامل]
( ( هم پیکر سلامت و هم نقش عافیت از دیدهٔ نظارگیان در نقاب شد. ) ) ( خاقانی ) ( ( گُسی کرد از آن گونه او را به راه، که شد بر سیاوش نَظاره سپاه ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ۳ ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۱۹۲. )
وصف ناپذیر:غیر قابل توصیف
نظاره : نگریستن، نظر کردن، تماشا، نگاه کردن، شاهد .
نظاره : نگاه ، تماشا ، نگریستن. نظاره : /nazāre/ نظاره ( عربی ) ( در قدیم ) بیننده، تماشاگر. اسم نظاره مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .