نصیحت کردن


    admonish
    counsel
    preach
    to admonish

مترادف ها

admonish (فعل)
اگاه کردن، نصیحت کردن، پند دادن، وعظ کردن، موعظه کردن

advise (فعل)
نصیحت کردن، پند دادن، مشورت دادن، توصیه دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن

exhort (فعل)
نصیحت کردن، تشویق و ترغیب کردن

preach (فعل)
نصیحت کردن، وعظ کردن، موعظه کردن، سخنرانی مذهبی کردن

پیشنهاد کاربران

پند راندن ؛ پند دادن. اندرز گفتن. نصیحت کردن :
ازآن پس همه بخردان را بخواند
همه پندها پیش ایشان براند.
فردوسی.
ز لشکر جهاندیدگان را بخواند
بسی پند و اندرز نیکو براند.
فردوسی.
Preach
Sermonize