پیش رو
پیش چشم.
جلوی چشم.
برابر چشم.
درچشم؛کرد در چشمش ( برابرچشمش گفت. ) :نصب العین.
جلوی چشم.
برابر چشم.
درچشم؛کرد در چشمش ( برابرچشمش گفت. ) :نصب العین.
هوالعلیم
نصب العین: دیدگاه ؛ مدِّنظر داشتن. . .
نصب العین: دیدگاه ؛ مدِّنظر داشتن. . .
چراغِ راه
جایگزینی ناسرراست با بدیده گرفتن درونمایه ی �نصب العین�
جایگزینی ناسرراست با بدیده گرفتن درونمایه ی �نصب العین�
در معرض دید