sitting (صفت)نشسته، در حال جلوس، در حال چمباتمه زدنsedentary (صفت)نشسته، غیر مهاجر، غیر متحرک، مقیم در یک جاsejant (صفت)نشسته، در حال جلوس، در حال چمباتمه زدنsoapless (صفت)کثیف، نشسته، بی صابون
ناشور. ( ن مف مرکب ) ناشسته. شسته نشده. تمیز ناشده. || غیرمطهر. تطهیرنشده.منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسیواژه ی نشسته از ریشه ی واژه ی نشست فارسی هستناشورنشانندهShe is sitdownجالس+ عکس و لینک