نشر

/naSr/

    edition
    issuance
    issue
    publication
    spreading
    about
    propagation
    evolution
    restoring to life
    resurrection
    spreading about

فارسی به انگلیسی

نشر رومیزی
desktop publishing

نشر شدن
issue

نشر نشده
unpublished

نشر کردن
issue, publish

مترادف ها

publication (اسم)
طبع، اشاعه، انتشار، نشر، نشریه، نگارش، طبع ونشر

transpiration (اسم)
نفوذ، ترشح، افشاء، خروج، نشر، حلول، تعرق، فرا تراوش

emission (اسم)
نشر، صدور، بیرون دادن، خروج دفع مایعات

پیشنهاد کاربران

نشر /نَشر/ [عربی] بَرابَرنَهاده فارسی: پرا نگاشتن /پَرا نِگاشتن/ [ریشه ( :مصدر ) : پراکندن نگاشتن = پرا نگاشتن]، پرا نگاشت /پَرا نِگاشت/، چاپ کردن، چاپ
انتشار [عربی] بَرابَرنَهاده فارسی: پرا نگاشتن /پَرا نِگاشتن/ [ریشه ( :مصدر ) : پراکندن نگاشتن = پرا نگاشتن]، پرا نگاشت /پَرا نِگاشت/، چاپ کردن، چاپ
...
[مشاهده متن کامل]

ناشر [عربی] بَرابَرنَهاده فارسی: پرا نگارنده /پَرا نِگارَنده/ [ریشه ( :مصدر ) : پراکندن نگاشتن = پرا نگاشتن]، چاپ کننده، چاپ کن، چاپ خانه
انتشارات [عربی] بَرابَرنَهاده فارسی: پرا نگارنده /پَرا نِگارَنده/ [ریشه ( :مصدر ) : پراکندن نگاشتن = پرا نگاشتن]، چاپ کننده، چاپ کن، چاپ خانه
نشریه [عربی] بَرابَرنَهاده فارسی: پرا نگاشته /پَرا نِگاشته/ [ریشه ( :مصدر ) : پراکندن نگاشتن = پرا نگاشتن]، چاپ شونده، چاپ شده، چاپی

{نشر کردن چیزی} را می توان {به بیرون دادن} گرفت. از همین روی، گمان می کنم پیشوندی برابرِ {به بیرون} را باید در کنارِ {داد/دِهِش} آورد تا واژه ای درخور ساخته شود.
پیشوند هایِ {بَر/بِدر} چنین کاربردی را دارند. پس چهار واژه یِ {برداد/بردِهِش/بدرداد/بِدَردِهِش} ساخته می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

در باره یِ درخور بودن یا نبودن این واژگان، خواهش مندم در پاسخ به این پیام، پیامی بنویسید. تنها خواهش می کنم زیبایی و بلندی واژگان را بگذارید برای پس از این که ببینیم چه واژه ای بهتر از همه می تواند میان مردم رواگ یابد و آشفتگی زبانی کمتری خواهیم داشت. به هر روی گمان کنم بیشتر شما با {برداد/بردِهِش} بیشتر همسو هستید.
بِدرود!

گستر. پخش. افشان:نشر.
نشر فارسی است.
یکی از بزرگان می گفت که بیش از هفتاد درصد زبان عربی ریشه ایرانی دارد ، در اوستایی مثلن واژه" نیسر " بکار برده می شد که نشان می دهد واژه نشر نیز ریشه ایرانی دارد ، فراموش نکنیم ، زبان عربی را ایرانیان در زمان خلفا ساختند
نَشر
این واژه اَربیده و پارسی است :
نَشر : نَ - شر
نَ یا نِ = پیش وند به سوی پایین و پیرامون
شر = سورَت و شکلی دیگر از : شار ( آب شار ) به مینش ِ
پراکندن ، پخشیدن ، پخشاندن ، ریزاندن ، ریختن
...
[مشاهده متن کامل]

میتوان بر اَساک ( اساس ) آوا و دستور زبان پارسی آن را دوباره پارسیده کرد :
نَشریدن ، نَشراندن
نَشریه = پس وند - ایه پارسی است
انتشار = نشراندن
منتشر = نشریدن ، نشریده شده
ناشر = نشرنده
منشور = نشریده
تنشیر = نشرانش
تَنَشُر = نشرش
انتشارات = نشراک ، نشرشگاه
نشرات : نشانهء جَماز ( جمع ) - آت پارسی است.
نشراد : پس وند - آد نَمار ( اشاره ) به گروهی ( هیئتی )
دارد که می نَشرَند ( کار نشر می کنند )
واژه های برساختهء دیگر :
نشره ، نشرا ، نشرو ، نشران ، نشرَن ، نشرند ، نشرنده ، نشرندگی ، نشرال ، نشرِمان ، نشرگر ، نشرکده ، نشرشمند
نشروَر
نشریدار ، نشرید گر . . .

تفاوت حشر و نشر و بعث :
هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند.
۱ - حشر به معنای جمع کردن است مانند:
( وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ) ، ( تکویر: ۵ ) ، آنگاه که وحوش جمع گردند.
...
[مشاهده متن کامل]

در آیه دیگرى آمده: ( ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُون ) ، ( انعام: ۳۸ ) ، سپس بسوى پروردگار خویش محشور و جمع می شوند.
۲ - نشر در اصل بمعنی گستردن و گسترده شدن است ( وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ) آنگاه که نامه ها گسترده و باز شوند. ( تکویر: ۱۰ )
( وَ النَّاشِراتِ نَشْراً ) قسم ببادهاى گسترنده که ابر را بطرز مخصوصی می گستراند ( مرسلات:۳ ) ،
( نشر ) بمعنی زنده کردن نیز آمده است ( نشر اللّه الموتی و انشرهم ) بنظر می آید از آن جهت است که زنده شدن یک نوع گسترده شدن است. ذرّات بدن در اثر حرکت و جنبش رشد کرده و گسترده شده بدن را تشکیل می دهند.
۳ - بَعث به معنای بر انگیختن. معناى مشهور آن در استعمال قرآن مجید، بعثت انبیاء و بعثت روز معاد است مثل ( هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ ) ، ( جمعه: ۲ ) و ( وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور ) . ( حج: ۷ )

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وَپ ( اوستایی )
نیسْر ( اوستایی: نیسری )
ویانْس vyãns ( اوستایی: ویانْسچَ )