دانستن، نسبت دادن، اسناد دادن، حمل کردن، کاتب، رونوشت برداشتن
credit(فعل)
نسبت دادن، اعتقاد کردن، در ستون بستانکار وارد کردن
attribute(فعل)
نسبت دادن، حمل کردن
attach(فعل)
ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
impute(فعل)
متهم کردن، دادن، نسبت دادن، بستن، اسناد کردن
پیشنهاد کاربران
سلیم نسبت دادن: پیوست دادن
استناد
credit نسبت دادن ( چیزی به چیزی/کسی ) ، ( غیرمالی ) به حساب کسی گذاشتن e. g. he has been credited with many inventions اختراعات زیادی را به او نسبت می دهند.