نسبت

/nesbat/

    relation
    connection
    consanguinity
    ratio
    proportion
    regard
    respect
    alliance
    percentage
    perspective
    rate
    relations
    relationship
    ratio or proportion

فارسی به انگلیسی

نسبت اندازه مدل به اندازه خود چیز در مدل سازی
scale

نسبت اندازه نقشه به اندازه خود چیز در مدل سازی
scale

نسبت به
beside, toward, with, unto

نسبت به چیزی حساسیت نداشتن
tolerate

نسبت خانوادگی
kinship

نسبت خلل و فرج به حجم
porosity

نسبت دادن
accuse, accredit, ascribe, assign, attribute, attribution, impute, predicate

نسبت دادن به
put

نسبت دادن رویداد به زمان معین
synchronize

نسبت دادنی
ascribable, attributable, attributive

نسبت شرط بندی
odds

نسبت مند
relational

مترادف ها

format (اسم)
قطع، هیئت، نسبت، قالب، اندازه شکل

connection (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت

scale (اسم)
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور

proportion (اسم)
قیاس، درجه، مقدار، شباهت، تناسب، قرینه، قسمت، نسبت

relation (اسم)
شرح، علاقه، وابستگی، طرز برخورد، نسبت، رابطه، نقل قول، ارتباط، مناسبت، خویش، خویشاوند، کارها

bearing (اسم)
رفتار، وضع، جهت، متکا، یاتاقان، بردباری، سلوک، طاقت، زاد و ولد، زایش، نسبت

ratio (اسم)
قسمت، نسبت، ضریب، ضرب کننده، نسبیت، نسبت معین و ثابت

relationship (اسم)
وابستگی، نسبت، میانه، خویشاوندی، ارتباط، مناسبت، مراوده، قرابت، خویشی

respect (اسم)
نسبت، رابطه، احترام، عزت، تکریم، حیثیت، رجوع، حرمت، حیث، بزرگداشت

blood (اسم)
نسبت، خون، نژاد، مزاج، نیرو

cognation (اسم)
نسبت، خویشاوندی، قرابت فطری

kinship (اسم)
نسبت، بستگی، خویشاوندی، قوم و خویشی، خویشی

connexion (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، رابطه، ارتباط، ربط، خویش

rapport (اسم)
توافق، نسبت، ربط، مناسبت

پیشنهاد کاربران

واژه **�نسبت�** در زبان فارسی معرب واژه **�نزد�** است
توضیح:
- �نزد� یک واژه فارسی است که به معنای�قرب، نزدیکی، ارتباط یا خویشاوندی� بوده است.
- با ورود این واژه به زبان عربی، به شکل **�نِسْبَة�** ( نسبت ) معرب شد و در عربی به معنای **�رابطه، ارتباط یا نسبت�** به کار میرود.
...
[مشاهده متن کامل]

- سپس این واژه دوباره به فارسی بازگشت و با همان تلفظ عربی ( **�نسبت�** ) استفاده شد، اما با گسترش معنایی همراه بود.
### مثال:
- در فارسی باستان/میانه: **�نزد�** ( به معنای نزدیکی یا رابطه )
- در عربی: **�نسبة�** ( نِسْبَة )
- در فارسی امروزی: **�نسبت�** ( مثلاً: *نسبت خانوادگی، نسبت دادن* )

پیایند:نسبت.
نسب با ت ضمیر به معنی اصل تو
سلیم
نسبت:
* آشنایی مانند این که اشکان با بهران چه نسبتی دارد یعنی اشکان با بهرام چه آشنایی دارد.
* از مانند اینکه می گوییم برادرم نسبت به من بهتر ست یعنی برادرم از من بهتر ست.
*
به جای /نسبت به/ می توان "از" یا "به" یا "درباره یِ" یا "درسنجش با"را به کار برد:
سیر نسبت به پیاز پرخاصیت تر است.
سیر از پیاز سودمندتر است.
جهان باید نسبت به جنایات صهیونیست ها واکنش نشان دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

جهان باید به تبهکاری صهیونیست ها واکنش نشان دهد.
من نسبت به آن مرد شناخت کافی ندارم.
من درباره ی آن مرد شناخت خوبی ندارم.
شیراز نسبت به کرمان به اصفهان نزدیکتر است.
شیراز درسنجش با کرمان به اصفهان نزدیکتر است.

نسبت = حیث
تناسب = همحیث / همسنگ / حیثیت
مناسب = همحیث / شایسته
متناسب = همحیث / همسنگ / برابر
به نسبت پارسال . . . . = به حیث پارسال . . .
من با شما نسبتی ندارم =من با شما حیثیتی ندارم = شما همحیث من نیستید.
...
[مشاهده متن کامل]

نسبت آنرا محاسبه کنید = حیث آنرا برشمارید ( بشمارید ) .
شما مناسب من رفتار کنید = شما همحیث من رفتار کنید.
ابادیس انتشار لطفا

چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را
سماعِ وعظ کجا نغمهٔ رباب کجا
حافظ
وجود ارتباط و نسبت بین دو نفر یا دو چیز را می رساند.
خویشاوندی را می رساند مثلا می گویند فلانی نسبت به فلانی موضع گرفت یا فلانی نسبت به فلانی خواهر است یا فلانی نسبت به فلانی برادر است و . . .
ارتباط و نزدیکی دو کس با یکدیگر را نسبت گویند.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " بازخوانی" را به جای واژه ی " نسبت، اسناد" به کار برده است.
در سنجش با . . . ( بجای نسبت به . . . )
نمونه:
با همه ی افزایش و سخت کردن راهبست های ( تحریم ها ) آمریکا [بخوان: دم و دستگاه دیوانسالاری یانکی ها] و همه گیری گسترده ی ꞌکروناꞌ، شمار ایرانیان توانمند در سال ۲۰۲۰ ترسایی بیش از ۲۱⸓ در سنجش با ( نسبت به ) سال پیش از آن، بیشتر شده است.
طبق یا برابر
نسبت: هنگ
تناسب: آهنگ
شاید از ریشه ایرانی " نزد" است
نزد بود ، نزبد، نسبت
نرخ، بخش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)