going-on (اسم)
نزدیکی، نزدیک شدن، تماس، ادامه
near (فعل)
نزدیک شدن
nigh (فعل)
نزدیک شدن
accede (فعل)
تن در دادن، راه یافتن، دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، نزدیک شدن، رضایت دادن، موافقت کردن
approach (فعل)
نزدیک شدن، نزدیک امدن
come close (فعل)
نزدیک شدن
accost (فعل)
نزدیک شدن، مخاطب ساختن، مواجه شدن، مشتری جلب کردن، نزدیک کشیدن، در امتداد چیزی حرکت کردن
draw on (فعل)
نزدیک شدن، متصل شدن، باعی شدن، عهده کسی برات کشیدن
verge (فعل)
نزدیک شدن، مشرف بودن بر