نرم

/narm/

    flyaway
    downy
    feathery
    flexible
    floppy
    furry
    smooth
    soft
    lax
    limber
    rotten
    satiny
    silken
    silky
    supple
    tender
    velvet
    velvety
    tractable

فارسی به انگلیسی

نرم از شدت ریزی
fine

نرم از نظر بافت
delicate

نرم از نظر کیفیت
delicate

نرم افزار
software

نرم اندامی
suppleness

نرم اهن سازی
puddling

نرم باد
waft

نرم بالک
malacopterygian

نرم پر
fluff, down, eiderdown

نرم پنجه
pad

نرم پوش
pad, padding

نرم تن
molluscan, soft-bodied, of a delicate body, mollusk, slug, mollusc, [o.s.] of a soft or delicate body

نرم تن صدف زی
conch

نرم تنان
mollusks

نرم چوب
softwood

نرم خو
soft-natured

نرم دست
light-handed

نرم دل
tender-hearted, soft, delicate

نرم دلی
soft-heartedness, tender heart, mercy

نرم رویه
pad, padding

مترادف ها

slick (صفت)
مطلق، جذاب، ماهر، صاف، نرم، یک دست، لیز

fine (صفت)
خوب، خوشایند، ریز، نازک، عالی، لطیف، ظریف، فاخر، نرم، شگرف

effeminate (صفت)
بی رنگ، سست، نرم، زن صفت، مخنی

supple (صفت)
تغییر پذیر، نرم، کش دار، انعطاف پذیر

suave (صفت)
خوشخو، شیک، مودب، خوش معاشرت، نرم، فهمیده وبا ادب

sleek (صفت)
براق، صاف، شفاف، نرم، صیقلی، چرب و نرم

mellow (صفت)
مهربان، دلپذیر، رسیده، نرم، خوش طعم، جا افتاده

soft (صفت)
مهربان، شیرین، نازک، ملایم، لطیف، ترد، نرم، گوارا، لین، متورق، نیم بند

tractable (صفت)
سر براه، نرم، سربزیر، رام کردنی، سست مهار، رام شو

downy (صفت)
عیار، ملایم، نرم، پرزدار، کرک دار، مانند پر ریز، مثل پیشی

limp (صفت)
شل، اهسته رو، نرم، قابل انحناء

floppy (صفت)
سست، شل، نرم، مسخره وار

smooth (صفت)
ساده، بی مو، ملایم، صاف، سلیس، روان، نرم، بدون اشکال، هموار، صیقلی، دلنواز، قسمت صاف هر چیز، بی تکان

limber (صفت)
خمیده، مطیع، نرم، تاشو، خم شو

spongy (صفت)
اسفنجی، نرم، منفذ دار، خلل وفرج دار، نرم و متخلخل، شبیه اسفنج

pliant (صفت)
دمدمی مزاج، نرم، تاشو، خم شو، راضی شو، زود راضی شو

flexible (صفت)
قابل تغییر، نرم، قابل انعطاف، تاشو، خم شو، قابل انحناء

lubricious (صفت)
بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا

flexuous (صفت)
مارپیچ، پیچاپیچ، نرم، پیچ و خم دار، موجی

cottony (صفت)
پنبه ای، کرکی، نرم

fluffy (صفت)
کرکی، نرم، پرزدار، پر مانند

tractile (صفت)
نرم، قابل اتساع، قابل کشش، لوله شو، کشیده شدنی، دراز شدنی

treatable (صفت)
رام، نرم، تعلیم بردار، قابل درمان، قابل بحث

plastic (صفت)
تغییر پذیر، نرم، خمیری، قالب پذیر، قابل تحول و تغییر

glace (صفت)
صاف، نرم، مسطح، لعابدار، بستنی

flabby (صفت)
سست، نرم، شل و ول، دارای عضلات شل

plumy (صفت)
کرکی، نرم، پردار، با پر اراسته، شبیه پر

lissom (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی

lissome (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی

lithesome (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، بنرمی

lithe (صفت)
نرم، خم شو، لاغر اندام

flexural (صفت)
نرم، موجی

sequacious (صفت)
تابع، پیرو، نرم، چکش خور، اهل تقلید، لوله شو، نصیحت پذیر

levigated (صفت)
نرم، صیقلی، ساییده

silky (صفت)
نرم، چاپلوسانه، ابریشمی، ابریشم نما

irrefrangible (صفت)
نرم، نگفتنی، ناگسستنی، غیر قابل شکستن، غیر قابل غضب، غیر قابل تجزیه

lambent (صفت)
نرم، دارای روشنایی ملایم

sericeous (صفت)
نرم، مخملی، ابریشمی، ابریشم نما

silken (صفت)
براق، صاف، نرم، ابریشمی، حریری، ابریشم پوش

پیشنهاد کاربران

نرم واژه ای فارسی و برگفته از واژه �narm� در فارسی میانه می باشد که با واژه �narma� اوستایی و �narma� در سانسکریت هم ریشه می باشد .
به زبان سنگسری
لوکه lokeh
هِموار hemvar
لطیف
در فارسی با تلفظ norm هم استفاده می شود که احتمالاً از فرانسوی یا انگلیسی گرفته شده است،
معنای آن به صورت کلی همان نرمال ( normal ) یا عادی و معمولی است.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
نسو
ناعم
رقیق، سست، سلس، شل، لین، آرام، آهسته، صاف، صیقلی، هموار، پودر، خلیق، ملایم، تند، زبر، زمخت، ناصاف، تندخو
نرم: در پهلوی با همین ریخت کار برد داشته است . " نرم در اوستایی نمره namra بوده است . به معنی آنچه می تواند خمید . ستاک نم ، همان است که در " نماز " نیز بکار برده شده است ؛ در نماز ، به کرنش ، بالا را می خمانند .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( خداوند رای و خداوند شرم ؛
سخن گفتنش خوب و آوایْ نرم. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 220. )

لین
Nation یا به پارسی نَهِش Nahesh ( ع: مِلَّت )
هم ریشه با Nature یا به پارسی نَهاد Nahaad ( ع: طَبیعَت )
هر دو از ریشه پروا - هندو - اروپایی *gene - که در پارسی معنی زادَن Zaadan و زیستَن Zistan دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر پسوند صفت ساز انگلیسی و پارسی - ال بگیرند میشوند ( همچون در گُودال، پوشال، گِردال، چَنگال و. . . )
نَشنال یا نَهِشال ( National, Naheshaal ) ( ع: مِلّی )
نَچرال یا نَهادال ( Natural, Nahaadaal ) ( ع: طَبیعی )
و پیشوند اینتِر - یا اَندَر - به معنی ( مینو، meaning ) در میان به نشنال بیفزاییم میشود اینتِرنَشنال، اَندَرنَهِشال ( International, Andarnaheshaal ) ( ع: بِین ُالمِلَّلی )
نُرم هم در زبان های هندواروپایی به چم چیزی که هنجار است، است. که با پسوند ال همراه شده

حل و نرم:/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)