نرخ

/nerx/

    charge
    price
    rate
    quantity

فارسی به انگلیسی

نرخ ارز
exchange rate

نرخ امریکایی
american plan

نرخ بازار
market

نرخ بانک
bank rate

نرخ برابری
exchange rate

نرخ برابری ارز
par

نرخ بندی
rating, fixing prices, tariffication, fixing rates

نرخ بهره
lending rate

نرخ بهره بانکی
bank rate

نرخ بهره ممتاز
prime rate

نرخ بهرهی بانکی
bank rate

نرخ پرداخت برای این اوقات
straight time

نرخ تبدیل ارز
exchange rate

نرخ تنزیل توسط بانک
bank rate

نرخ ثابت
flat rate

نرخ روز
market price

نرخ زایش
birth rate

نرخ گذاری
exchange

نرخ مرگ
death rate

مترادف ها

rate (اسم)
سرعت، میزان، روش، نرخ، در چند

price (اسم)
ارزش، قیمت، بها، نرخ

پیشنهاد کاربران

نرخ: این واژه به معنی ارزش یا بهای چیزی است؛ از این رو به کار بردن آن به جای واژه هایی چون: میزان، سرعت، آهنگ، درصد و مانند آنها درست نیست. ننویسیم: نرخ بیکاری. ( میزان بیکاری ) نرخ رشد. ( سرعت رشد ) نرخ جمعیت فعال ( درصد جمعیت فعال ) ( از کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی )
ارزش و یا چقدر
ارج، ارزش، بها، قیمت، مظنه، فی
نرخ ( Rate )
:[اصطلاح بیمه]قیمت بیمه نامه است که معمولا بصورت هزینه یک واحد پوشش بیان می شود.
نرخ یک چیز ینی مقدار آن در طی زمان مشخص.
برای مثال نرخ حرکت ینی مسافت طی شده در یک زمان مشخص.
بهره ( بویژه در زمینه ی آمار )
مانندِ �بهره بیکاری� بجای �نرخ بیکاری�