نخ نما

/naxnamA/

    raggedy
    tacky
    threadbare
    worn
    shabby

فارسی به انگلیسی

نخ نما شدن
frazzle, fray

نخ نما کردن
frazzle, fray

مترادف ها

shabby (صفت)
پست، دون، ژنده، نخ نما

threadbare (صفت)
مندرس، نخ نما

tacky (صفت)
چسبناک، کهنه، نخ نما، رنگ ورو رفته

پیشنهاد کاربران

کهنه و مستعمل که فاقد اثر ، نفوذ و جاذبه است
tattered
زیاد استفاده شده
کهنه، مستعمل، فرسوده، ساییده.
استدلال های نخ نما: دلیل های مرسوم و بی مایه و از اثر افتاده.
واژه های نخ نما: از شدت استعمال بی اثر و بیهوده.
منسوخ