نثر

/nasr/

    prose
    prosy

فارسی به انگلیسی

نثر مانند
prosy

مترادف ها

prose (اسم)
نثر، سخن منثور

پیشنهاد کاربران

" آکند ":نظم. سرود. چام. چامه. بیتی. شعر.
" پراکند":نثر. ساده. روایتی.
آکنده:سرود. شعر.
پراکنده:ساده. نظم.
نثر از واژه اوستایی منثره یعنی کلام مقدس یا نوشته اوستا گرفته شده و در عربی به صورت منثور در آمده است
نثر و نظم ، رسته و پیوسته
نِوِشتار، نِوِشته و نِوِشتمان برابر های این واژه "نثر" هستند.
پس شایسته است که دیگر "نثر" عربی را بِکار نبریم و از برابر های پارسی آن بِکار ببریم.
بِدرود!
سلیم
نثر: واژه ای اربی و برابر با نوشتارهای پراکنده ناهماهنگ در فارسی ست.
نوشته_حالت نوشته
بی آهنگ، ناهنگ ( ناآهنگ )
سخن ناهنگ یا بی آهنگ
مترادف:سخن ناسروده
متضاد:سخن سروده
نثر، "نوشتار" پراکنده و پاشیده وبی وزن و قافیه است، مقابل نظم. این که بر قید نوشتار تاکید ورزیدم، بدین سبب بود که یک نزدیکی معنایی ولفظی بین دو واژه ی "نثر"و "نشر"وجود دارد، هردو عربی، سه حرفی و با دو
...
[مشاهده متن کامل]
حرف مشترک اند، معنی هردو پراکندگی و پاشیدگی است، ولی نشر اعم از نثر است و شامل هر گونه پراکندن می شود، مانند نشرعلم، نشرکتاب، انتشار و نشر "بو" نشرخبر و. . . ولی نثر فقط در باره "نوشتار"به کارمی رود.

اخه ای عزیزان چرا در حرفتان مرا نام نمی برید؟ اخه من چه گناهی کردم ای دوستان؟
منابع• https://www.google.com/search?q=سعدی&client=opera&hs=mP4&source=lnms&tbm=isch&sa=X&ved=2ahUKEwjL_cKOhujzAhUNsaQKHYurD9IQ_AUoAXoECAEQAw&biw=1240&bih=954#imgrc=gVe8vpB94CpMvM
نوشته ای که اولویتهای آن رعایت ساختار طبیعی جمله از لحاظ دستوری و انتقال معنی نظر نویسنده ومصنف است تا نمایش ترتیب وزن وقافیه گردانی.
مانند سخن نوشته
نوشته
عشق شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوته سودا نهاد
هر عصب و فکر به منبع بی شائبه ایمان وصل بود

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یاژ، یاجوس، یاژوس، یَجوس ( سنسکریت: یَجوس )
گادیا ( سنسکریت: گَدیَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)