نبید


پیشنهاد کاربران

شراب
مولانا:
وقتی خوشست ما را، لابد نبید باید
وقتی چنین بجانی جامی خرید باید
ما را نبید و باده از خمّ غیب آید
ما را مقام و مجلس عرش مجید باید
نبیذی که نشناسی از آفتاب
چو با آفتابش کنی مقترن
چنان تابد از جام گویی که هست
عقیق یمن در سهیل یمن
رونقی بخارایی
خوشا نبیذ غارجی با دوستان یک دله
گیتی بآرام اندرون مجلس ببانگ ولوله
ابو سُلیک گرگانی
عارف قزوینی
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
نبادا پی نبید روی : مبادا دنبال شراب بروی، هرگز دنبال زهرماری نرو.
در ضمن نَبادا به معنای مباداست.
#نبید
نبیدبه چم باده است ؛
و می انگارند که این واژه در پارسی باستان ، نپیته. na - pite, یا na - bīd, بوده است و از : ن ( =پیشاوند ) / پیته ، اسم مفعول از ستاک آریانی "با "به معنی نوشیدن ساخته شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( که هر کاو نبید جوانی چشید
به گیتی جز از خویشتن را ندید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )
پید یا *peh₃ - به چم نوشیدن ولی *pod - به چم بشکه است که امروز به آن پیت میگویم
از آنجایی که شراب را در پیت و بشکه فراوری میکنند نپید را میتوان گفت اول نپیت بوده است به چم راهاشده در بشکه
واژه پود *pod - به چم بشکه و پیت در زبان ایرانی به ریخت fot و fota در زبان المانی کهن در آمده است.
و سپس به انگلیسی راه یافته و به ریخت fat در امده است
امروز نیز به ادم چاق در فرهنگ عموم بشکه می گویم
@iranaryan. ایتا
این واژه از ریشه *pᵢHt�s پاتاس هندو ایرانی است.
نپیت وارد زبان یونانی شده و به ریخت pot�s در آمده است. این نشان میدهد که ایرانیان آغازین سازندگان مشروب و نبید در جهان بوده اند.
سپس وارد لاتین شده pōtus پوتس ( شراب )
همچنین به آدم دیو خو و مست و دیوانه رفتار پتیاره میگویند
پتیاره= پئی یا پتی تیاره = مست متکبر

در کتاب رساله تیراندازی ، سوار کردن سه قسم چوب کمان را نبید گویند،
شراب خرمایی، نوعی شراب
نبید:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "نبید " می نویسد : ( ( نبیدبه معنی باده است ؛ نولد که انگاشته است که این واژه در پارسی باستان ، نپیته بوده است و از : ن ( =پیشاوند ) / پیته ، اسم مفعول از ستاک آریانی "با "به معنی نوشیدن ساخته شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( که هر کاو نبید جوانی چشید
به گیتی جز از خویشتن را ندید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )