abruptness, suddenness
ناگهانی
/nAgahAni/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ناگهانی، خودبخودی، بی سابقگی
ناگهانی، تند، غیر منتظره، درشت، پرتگاه دار، بی خبر
ناگهانی، تند، غیر منتظره، بی خبر، سریع، فوری، سرزده، بی مقدمه، ناگه
ناگهانی، بی مقدمه
ناگهانی، خیلی سریع، بسیار عجول
پیشنهاد کاربران
بدیهه
نا غافل
ناگهانی در زبان لکی :کۆت بِر، ( ناهه لمانه ) ناهه لمۆنه
سرزده
ناگهان در زبان لری بختیاری میشود: یَوِلاکی
✍️ out of the blue
بدون علت بیرونی، بیکباره، یک دفعه ای
یهو . . . هری . . . یکدفعه . . . . . .
بی هوا
نمونه:
برخی ها نیز چون هلو می مانند که تا نام شان را ببری، بپرند به گلویت؛ آن اندازه بی هوا که تنها شیرینی اش را بچشی و دیگر به هیچ چیز نیندیشی؛ به همین سادگی!
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_74. html
نمونه:
برخی ها نیز چون هلو می مانند که تا نام شان را ببری، بپرند به گلویت؛ آن اندازه بی هوا که تنها شیرینی اش را بچشی و دیگر به هیچ چیز نیندیشی؛ به همین سادگی!
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_74. html
یک دفعه ای - بی خبر - یک هویی - یکباره - بدون خبر دادن😘
یهو، یکباره، بیهوا، ناگه
یکباره، یهو، : غیرمترقبه، غیرمنتظره، نابیوسیده
یهو
یکباره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)