ناگزیر

/nAgozir/

    constrained
    expedient
    imperative
    inescapable
    inevitable
    instant
    mandatory
    necessarily
    necessary
    necessity
    perforce
    helpless
    having no alternative
    indispensable

فارسی به انگلیسی

ناگزیر به زندگی کردن در گتو
ghettoize

ناگزیر به زندگی کردن در محله اقلیت ها
ghettoize

ناگزیر کردن
compel, constrain, obligate, oblige

مترادف ها

indispensable (صفت)
حتمی، ضروری، واجب، نا گزیر، لازم الاجراء، صرفنظر نکردنی، چاره نا پذیر

inevitable (صفت)
بدیهی، نا چار، نا گزیر، چاره نا پذیر، اجتناب ناپذیر، حتمی الوقوع، غیر قابل امتناع

helpless (صفت)
سرگردان، بی چاره، فرومانده، درمانده، مورد حمایت، نا گزیر، زله

needful (صفت)
ضروری، نیازمند، نا گزیر، لازم، بایا، مایحتاج

ineludible (صفت)
نا گزیر، طفره نزدنی، گریز نا پذیر

perforce (صفت)
نا گزیر

پیشنهاد کاربران

حتما
دوستان چیزی جدید بگین که فکر خودتون باشه وگرنه هر بچه میتونه فرهنگ فارسی باباشو بازکنه اینجا بفرسته
ناچار ومجبور
ناگزیر = ناچار و یا مجبور عربی است و نا گزیر در فارسی یک گزینش تک انتخابی است یعنی گزینه دومی و یا سوم و چهارمی وجود نداردو یک انتخابجبری و قهری است
حتم
لامحال. [ م َ ] ( از ع ، ق مرکب ) مخفف لامحالة. ناچار. ناگزیر :
تا دستگیر خلق بود خواجه لامحال
او را بود خدا و خداوند دستگیر.
منوچهری.
رنج مبر تو که خود به خاک یکی روز
پُرّ کنندش بلامحال و محاله.
ناصرخسرو.
تا فرود آئی به آخر گرچه دیر
بر در شهر نُمیدی لامحال.
ناصرخسرو.
ناگزیر=ناگریز=بە ناچار
به ناچار
در یه شعر
تو در ضمیر منی، چگونه از تو گریزم، که ناگزیر منی.
در این شعر به چه معناست؟
من در توی کتابم نگاه کردم ناچار بود
معنی واژه ی ناگزیر : ناچار ، مجبور
ضروری. لازم بودن. ناچار. لاجرم
لازم بودن. ناچار. لاجرم. ضروری
من برای درسم پیدا کردم کلی معنی عالییی بود
خیلی بد بود چون من برای درسم میخواستم
اصلا هیچی پیدا نکردم
expedient
لاجرم . .
لاجرم
برسبیل اضطرار
مجبور، نیاز
معنی اصلی:ناگزیر که در درس ها و کتاب ها آماده است :ناچار

بی راه و چاره
ازچیزی ناراضی بودن
لابد، لاعلاج، مجبور، ملزم، مضطر، ناچار، ضروراً، ضرورتاً، کرهاً، قهراً، محتوم، ضروری، لازم، بی اختیار، بیچاره، عاجز
الزامی
نا موفق
وقتی انسان گزینش و انتخاب دگری ندارد ناگزیر است و این واژه در اصل یک انتخاب تک گزینه ای می باشد انتخاب تحمیلی مانند ازدواج ناگزیر
ناچار و یا مجبور
باید
ناچار
مجبور
مجبور
inevitably
unavoidably
ناچار

ناچار، لازم
ناچار
ناچار

وادار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس