حتما
دوستان چیزی جدید بگین که فکر خودتون باشه وگرنه هر بچه میتونه فرهنگ فارسی باباشو بازکنه اینجا بفرسته
ناچار ومجبور
ناگزیر = ناچار و یا مجبور عربی است و نا گزیر در فارسی یک گزینش تک انتخابی است یعنی گزینه دومی و یا سوم و چهارمی وجود نداردو یک انتخابجبری و قهری است
حتم
لامحال. [ م َ ] ( از ع ، ق مرکب ) مخفف لامحالة. ناچار. ناگزیر :
تا دستگیر خلق بود خواجه لامحال
او را بود خدا و خداوند دستگیر.
منوچهری.
رنج مبر تو که خود به خاک یکی روز
پُرّ کنندش بلامحال و محاله.
ناصرخسرو.
تا فرود آئی به آخر گرچه دیر
بر در شهر نُمیدی لامحال.
ناصرخسرو.
ناگزیر=ناگریز=بە ناچار
به ناچار
در یه شعر
تو در ضمیر منی، چگونه از تو گریزم، که ناگزیر منی.
در این شعر به چه معناست؟
من در توی کتابم نگاه کردم ناچار بود
معنی واژه ی ناگزیر : ناچار ، مجبور
ضروری. لازم بودن. ناچار. لاجرم
لازم بودن. ناچار. لاجرم. ضروری
من برای درسم پیدا کردم کلی معنی عالییی بود
خیلی بد بود چون من برای درسم میخواستم
اصلا هیچی پیدا نکردم
expedient
لاجرم . .
لاجرم
برسبیل اضطرار
مجبور، نیاز
معنی اصلی:ناگزیر که در درس ها و کتاب ها آماده است :ناچار
بی راه و چاره
ازچیزی ناراضی بودن
لابد، لاعلاج، مجبور، ملزم، مضطر، ناچار، ضروراً، ضرورتاً، کرهاً، قهراً، محتوم، ضروری، لازم، بی اختیار، بیچاره، عاجز
الزامی
نا موفق
وقتی انسان گزینش و انتخاب دگری ندارد ناگزیر است و این واژه در اصل یک انتخاب تک گزینه ای می باشد انتخاب تحمیلی مانند ازدواج ناگزیر
ناچار و یا مجبور
باید
ناچار
مجبور
مجبور
inevitably
unavoidably
ناچار
ناچار، لازم
ناچار
ناچار
وادار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)