ناو اژدر افکنtorpedo boatناو باله دارhydroplaneناو پاسوزfrigateناو ته تختflatboatناو جنگیwarship, boat, canalناو سرفرماندهیflagship, admiralناو محافظfrigateناو مین گذارminelayerناو هواپیمابرaircraft carrierناو یدک کشtugboat
ship (اسم)هواپیما، جهاز، کشتی، ناو، کشتی هوایی، مرکوب، سفینهdrain (اسم)ناو، زه کشی، اب گذر، زهکش فاضل آبbattleship (اسم)کشتی جنگی، ناو، نبرد ناوcarina (اسم)ناو، زورق، کشتی حمال
منبع. عکس فرهنگ پاشنگناو=Nawدرزبان لکی به معنای فعل امر ( نیا ) می باشد . ناو=درزبان کردی به معنای ( توی چیزی ؛داخل چیزی ) میباشد .نیوار:ناو.در مناطق تات نشین واژه ناو بیشتر برای آبراهه های ساخته شده برای کشاورزی استفاده می شده در واقع شیاری که عمق دارد و دراز باشد.چون قایقها را از نی ساخته اند ناو، نیو، و نی، میباشد . که ناوخدا و ناخدا میگوییم.منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسیواژه یِ ( ناو ) در زبانِ اوستایی ( نَوَیَ، نَوازَ ) ، در پارسی باستان ( نَی - ، نایدَگ ) و در پارسی میانه - پهلوی ( نَیدَگ ) بوده است.ناو در زبان سانسکریت به معنی قایق استناو جوی بادغیس خرم ترین چراخوارهای خراسان و عراق است قریب هزار ناو هست پر آب و علف که هر یکی لشکری را تمام باشد. چهارمقالهبه کردی یعنی داخل چیزی+ عکس و لینک