ناهموار

/nAhamvAr/

    disagreeable
    hilly
    irregular
    ragged
    rough
    rugged
    rutty
    uneven
    wavy
    [fig.] disagreeable

فارسی به انگلیسی

ناهموار شدن
roughen

ناهموار کردن
roughen

مترادف ها

rough (صفت)
ناهنجار، درشت، خشن، سترگ، زمخت، زبر، نا هموار، حدسی

rude (صفت)
زشت، تجاوز به عصمت، جسور، ابدار، گستاخ، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، خشن در رفتار، نا هموار، خام، غیر متمدن

rugged (صفت)
سخت، تنومند، زمخت، شدید، نیرومند، نا هموار، پیچ و تابدار، بی تمدن

uneven (صفت)
نامساعد، نا هموار، ناصاف، ناجور

unfair (صفت)
نا درست، نامساعد، نا هموار، غیر منصفانه، غیر عادلانه، بی انصاف

scaly (صفت)
زبر، نا هموار، پولک دار، فلس مانند، فلس فلس

ragged (صفت)
کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده

bumpy (صفت)
پر از دست انداز، نا هموار، پر از برامدگی

jagged (صفت)
نا هموار، دندانه دار، مضرس

scabrous (صفت)
زننده، هرزه، خشن، زبر، نا هموار، پوسته پوسته، دان دان

پیشنهاد کاربران

craggy
زمین دشوار ؛ ناهموار. صعب. مقابل هموار :
آشکوخد بر زمین هموارتر
همچنان چون بر زمین دشوارتر.
درشتناک. [ دُ رُ ] ( ص مرکب ) با درشتی. ناهموار. دشوار گذار. سنگلاخ. صعب العبور. وعر :
ببرم این درشتناک بادیه
که گم شود خرد در انتهای او.
تپه ماهور