نامساعد

/nAmosA~ed/

    adverse
    disadvantageous
    unfriendly
    untoward
    unfavorable
    tough

فارسی به انگلیسی

نامساعد از نظر اب و هوا
inclement, inhospitable, dirty

نامساعد بودن
inclemency

مترادف ها

bad (صفت)
زشت، بد اخلاق، فاسد، مضر، بد، سرهم بند، خراب، نامساعد، شوم، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، ناصحیح، زیان اور، بد خو، مهمل

unfavorable (صفت)
زشت، بد، نامساعد، برعکس، بد قیافه، نامطلوب، نامیمون

inimical (صفت)
مضر، نامساعد، معاند، غیر دوستانه، دشمنانه

inadequate (صفت)
نامساعد، نابسنده، غیر کافی

uneven (صفت)
نامساعد، نا هموار، ناصاف، ناجور

unfair (صفت)
نا درست، نامساعد، نا هموار، غیر منصفانه، غیر عادلانه، بی انصاف

unclear (صفت)
نامساعد، نا پیدا، نامعلوم، نامفهوم، معلق

پیشنهاد کاربران