زشت، بد اخلاق، فاسد، مضر، بد، سرهم بند، خراب، نامساعد، شوم، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، ناصحیح، زیان اور، بد خو، مهمل
unfavorable(صفت)
زشت، بد، نامساعد، برعکس، بد قیافه، نامطلوب، نامیمون
inimical(صفت)
مضر، نامساعد، معاند، غیر دوستانه، دشمنانه
inadequate(صفت)
نامساعد، نابسنده، غیر کافی
uneven(صفت)
نامساعد، نا هموار، ناصاف، ناجور
unfair(صفت)
نا درست، نامساعد، نا هموار، غیر منصفانه، غیر عادلانه، بی انصاف
unclear(صفت)
نامساعد، نا پیدا، نامعلوم، نامفهوم، معلق
پیشنهاد کاربران
پیشنهادِ واژه : برابرِ پارسیِ " نامساعد، مصیبت زده" واژگانِ " دشبُرده" یا " دژبُرده" می باشند. ما در زبانِ پارسیِ میانه یِ تورفانی واژه یِ " دوژبُرد" را به چمِ " ungluecklich" ( آلمانی ) داشته ایم؛ از اینرو من از این واژه مینو گرفته و واژگانِ بالا را پیشنهاد دادم. ... [مشاهده متن کامل]
پَسگشت: رویبرگ 172 از بخشِ " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )