disheveled, dishevelled
نامرتب و چروکدار کردن جامه
dishevel
نامرتب و چروکدارشدن جامه
dishevel
نامرتب کردن
confuse, disarrange, disorder, tumble
نامرتب
/nAmorattab/
فارسی به انگلیسی
نامرتب و چروکدار کردن جامه
نامرتب و چروکدارشدن جامه
نامرتب کردن
مترادف ها
بی نظم، بی ترتیب، اشفته، نا مرتب، نامنظم، مختل شده
غیر عادی، بی ترتیب، خلاف قاعده، غیر معمولی، بی قاعده، نا مرتب، بی رویه
ژولیده، اشفته، پریشان، نا مرتب
کثیف، شلخته، درهم و برهم، نا مرتب
درهم و برهم، نا مرتب
نا مرتب، نابرابر، نامساوی، غیر متعادل، غیر مساوی
پیشنهاد کاربران
بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . نامنظم و بی ترتیب :
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانه ٔ بی نظم و نسق .
حافظ ( دیوان چ قزوینی - غنی ص 369 ) .
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانه ٔ بی نظم و نسق .
حافظ ( دیوان چ قزوینی - غنی ص 369 ) .
نامرتب
مشوش