نالان

/nAlAn/

    groaning
    complaining

مترادف ها

weepy (صفت)
گریان، عزادار، نالان

پیشنهاد کاربران

مثل کنیز حاج باقر. مثل کنیز ملاباقر؛ در مورد کسی گفته می شود که مدام ناله و شکایت می کند و از بدی اوضاع گله می کند.
ویله کنان
قیز =دختر=دغتراز فعل دوغماق. . . . . . . . . . . اوغلان و هر کلمه کی آخیری لان دی تورکی دی. مثلا گیلان، سبلان، سهلان، ایسفهلان، میلان، اوجالان ( لعنتدیق اوجالان ) ، ایلان، یالان، قافلان، اسلان ( اصلان
...
[مشاهده متن کامل]
) ، هیلان ( رانش زمین در تورکی ) ، بیلان، سیلان، شیلانه، لانه، الان، ، پالان، بالان ( تله=گرگ بالادیده=گرگ باتجربه ) . . . . . نالان ( نال آن ) هر کلمه ایی آخرش آل باشد تورکی است. مثل نال، قال ( قال گذاشتن ) ، بال

بپرس