ناقل. [ ق ِ ] ( ع ص ) برنده چیزی از جائی به جائی. ( فرهنگ نظام ) . از جائی به جائی برنده. ( آنندراج ) . آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و بردارنده و حمل کننده و کسی که چیزی را از جائی به جائی می برد. ( ناظم الاطباء ) . از جائی به جائی برنده. جابجاکننده چیزی. || روایت کننده. ( فرهنگ نظام ) . بردارنده حدیث. ( آنندراج ) . آنکه خبر میدهد و بیان خبر می کند. نقل کننده. بیان کننده. خبردهنده. ( از ناظم الاطباء ) . آنکه حدیثی را از زبان دیگری روایت می کند. ( از معجم متن اللغة ) . حکایت کننده خبری. راوی. روایت کننده : ... [مشاهده متن کامل]
به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب. خاقانی. خبر به نقل شنیدیم و مخبرش دیدیم ورای آن که از او نقل می کند ناقل. سعدی. || استنساخ کننده. ( فرهنگ نظام ) . کسی که از روی خط نوشته شده و یا صورت نقاشی شده بعینه برمیدارد که گویا عین آن را نقل کرده است. ( ناظم الاطباء ) . || مترجم. ( یادداشت مؤلف ) . || درپی کننده جامه. ( آنندراج ) . اسم فاعل از نقل است. رجوع به نقل شود. ناقل. [ ق ِ ] ( اِخ ) ابن عبید. محدث است. ( منتهی الارب ) . منبع. لغت نامه دهخدا
جابجایی. انتقال دهنده
" بُردار" بُردار به جای واژه ی تازی ناقل. بن گذشته از ستاک یا مصدر [بردن] پسوند نام ستاک ساز [ار] بردار به چم برنده چیزی از جایی به جایی، بیشتر به جابجاگر یک بیماری که می تواند جانور یا یک بندپا باشد گفته می شود. ... [مشاهده متن کامل]
از سوی دیگر واژه ی بُردار ( ناقل ) به کسی نیز گفته می شود که دارای یک ژن ناهنجار ولی ناپویا است، این ژن در شخص بردار پدید آورنده ی بیماری یا نشانگان نیست ولی در نسل های پسین می تواند به یک ژن چیره ( غالب ) دگردیس شود و نشانگان ویژه ای را در بردار پدید آورد.
جابجاگر
ناقل ( Vector ) : [ اصطلاح پزشکی ] به حشره و یا هر حامل زنده اطلاق می شود که عامل بیماریزای عفونی را از فرد و یا محیط آلوده به فرد حساس ، محیط اطراف و یا غذای او انتقال دهد . حشرات ناقل مهم : آنوفل ( مالاریا - ( فلبوتوم ( لیشمانیوز ( - شپش ) تب راجعه - ( کک گزنوپسیلا ) طاعون ) - مگس تسه تسه ( بیماری خواب - ( سوسک ( سالمونلوز ) ... [مشاهده متن کامل]