نافرمانی

/nAfarmAni/

    contumacy
    defiance
    disobedience
    insubordination
    perversity
    rebellion
    unruliness
    disobedience

فارسی به انگلیسی

نافرمانی شهروندان
civil disobedience

نافرمانی کردن
disobey, rebel, revolt

مترادف ها

disobedience (اسم)
خیرگی، خود سری، سرکشی، نافرمانی، عدم رعایت، عدم اطاعت، سر پیچی

insubordination (اسم)
سرکشی، نافرمانی، سر پیچی

پیشنهاد کاربران

بدسری
سرکشی
یاغی
عقوق
نشوز
پاس فرمان نکردن ؛ رعایت آن نکردن.
بغی
عدم تابعیت
تمرد، سرپیچی، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، مخالفت، یاغیگری، اثم، گناه، معصیت
تمرد
عصیان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس