نافذ

/nAfez/

    effective
    incisive
    penetrating
    penetrative
    pervasive
    searching
    trenchant
    binding
    valid
    [fig.] binding
    [o.s.] penetrating

مترادف ها

pervasive (صفت)
فراگیرنده، نافذ، فراگیر

dominant (صفت)
مافوق، برتر، چیره، برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، نمایان، فائق، مشرف

incisive (صفت)
تیز، قاطع، برنده، نافذ، دندان پیشین، ثنایا

trenchant (صفت)
قطعی، تیز، سخت، قاطع، برنده، نافذ، بران

predominant (صفت)
برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، فائق، مشرف

penetrating (صفت)
نافذ، رسوخ کننده

penetrative (صفت)
نافذ، وابسته به نفوذ کردن

penetrant (صفت)
نافذ، رسوخ کننده

influent (صفت)
نافذ، درون ریز

پیشنهاد کاربران

نافذ یعنی👇
، دارای اعتبار اثرحقوقی
، معتبر
، درست
، صحیح
، نفوذکننده
، تاثیرگذار
، امروفرمان مطاع
، برتر
، موثربودن
، باطل نیست
، درگذرنده
، قاطع
، قابل اجرا
، رسا
...
[مشاهده متن کامل]

، روان
غیرنافذ👇
، باطل
، فاقد اعتبار
، غیرمعتبر
، عدم نفوذکننده
، دارای اثرحقوقی نباشد
غیر نافذ👈 به معنای عام
، به هر عقدی گفته می شود که دارای اثر حقوقی نباشد
غیر نافذ به معنای خاص
، عقدی ناقص است که قابلیت کمال دارد و با ضمیمه شدن رضای بعدی، حیات حقوقی می یابد
نبود قصد باعث باطل شدن عقد می شود
اما نبود رضایت باعث عدم نفوذ آن خواهد شد

در اصطلاح حقوقی
وقتی میگوییم عقدی نافذ است
یعنی درشرایط قانونی منعقد شده و دارای اعتبار و اثر حقوقی است
دارای اثر حقوقی است یعنی اینکه تعهدات ذکر شده در قرارداد و همچنین حقوق و تکالیف قانونی ناشی از یک قرارداد ، باید اجرا شود.
نافذ: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیراک nirāk که در سغدی نیرک nirk و نیریکه naryaka بوده است.
نفوذ کننده
قابل اجراست.
نافذ=صحیح
متضاد
غیر نافذ=باطل
تاثیر گذار و دارای نفوذ
معتبر است ، درست است
معتبر
موثر بودن

بپرس