سخنگو، گوینده، سخن ران، ناطق، متکلم، حرف زن، رئیس مجلس شورا
talker(اسم)
سخنگو، گوینده، حرف مفت زن، ناطق، ادم ناطق، اهل محاوره
orator(اسم)
سخنور، سخن ران، خطیب، ناطق، سخن پرداز
talking(صفت)
سخنگو، ناطق
پیشنهاد کاربران
گویا ، سخنگو حمید رضا مشایخی - اصفهان
واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه سازی کنیم: 1 - ناطق:با نِگاه به اینکه این واژه بر آهنگ "فاعل" است و اینکه "فعل" در اینجا برابر "نطق" است که خود برابر "گویایی" است، پس برابر این واژه "گویا" است. ... [مشاهده متن کامل]
2 - منطق:این واژه برابر "گویایی" است و خود برابر "نطق" است. ولی چون "یی" در گذشته و در پارسی پهلوی برابر "یگ" بوده است، پس به این واژه "گویاییگ" میگوییم تا هم اینکه با "نطق" یکی گرفته نشود ( در مردم ) و هم اینکه این واژه ساختارش پیچیده تر می شود، و همین میتواند به پخش شدن این واژه در میان مردم کمک کند. درباره واژه "منطق"، باید بگویم که شاید این واژه از "منتیک" پارسی آمده است، شاید هم نه. ولی اگر از "منتیک" شده است "منطق" این کار را ایرانی ها کردند، چون که "منطق" در زبان پهلوی برابر "گویایی" گفته شده است و همچنین، "نطق" باید از "منطق" گرفته شده باشد، عرب ها چگونه میدانستند که "منتیک" با "گویایی" نزدیک است و از "منطق" واژه "نطق" را بگیرند و آن را برابر "گویایی بگیرند؟ پس یا این که "منطق" از "منتیک" است نادرست است یا اینکه خود پارس ها در آن زمان، این کار را کردند.
ناطق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژاران؛ ژا در سغدی یعنی سخن با پسوند فاعلی ران ( مانند سخنران، قایقران و. . . )
گویا
قرآن صامت: کتاب قرآن کریم. قرآن ناطق: پیامبر صلی الله علیه و آله وائمه اطهار.
صاحب سخن
خوش کلام ، حاضر جواب، سخنگو: )
خوش کلام، سخنگو ( در شعر بقال و طوطی نیز وجود دارد. ) درخطاب ادمی ناطق بدی در نوای طوطیان حاذق بدی دراینجا این شعر مربوط به کتاب فارسی دهم است که معنی ناطق را میگوید خوش کلام، حاظر جواب.