ناشی از


    consequent
    ic _

فارسی به انگلیسی

ناشی از اتشفشان
volcanic

ناشی از پف کردگی و سرخ شدگی
inflammatory

ناشی از جاه و مقام
authoritative

ناشی از ساکارین
saccharine

ناشی از ضایعه
traumatic

ناشی از مرور زمان
prescriptive

ناشی از میخواری
vinous

مترادف ها

due (صفت)
مقتضی، ناشی از، قابل پرداخت، سر رسد

پیشنهاد کاربران

ما در پارسی واژه یِ {هان/کان} را داریم به چَمِ {منبع، سرچشمه، مرجع}.
پس میتوان به جایِ {ناشی از، نِشات گرفته از} گُفت {هانمَند از، هانیک از}.
بِدرود!
caused by
ناشی دو منشأ دارد یکی عربی که انشا می آید و به معنی برخاسته از می باشد.
دیگری کلمه ای است فارسی از ترکیب نا ( منفی ) و شی ( دانا ) . به معنی نادان
attributable to
consequent on
stemming from
این دو رو هم به کلمات اقا رضا اضافه کنید
برآمده از، برگرفته از، برخاسته از، به علت
ناشی از: برخواسته از، در آمده از.
مانند: این برخورد بد تو ناشی از فرهنگت است: این برخورد بد تو برخواسته از فرهنگ تو است.
arising from
due to
caused by
resulting from
thanks to
because of
on account of

بوجود آمده از، به علت
برآمده از، برگرفته از، برخاسته از

بپرس