ناشایسته

/nASAyeste/

    below
    ill-considered
    ill-suited
    improper
    inadequate
    inappropriate
    incongruous
    incorrect
    indecent
    misdeed
    naughty
    unfit
    unseemly
    unsuitable
    unworthy
    undeserving

مترادف ها

improper (صفت)
نابجا، نامربوط، نا شایسته، نا مناسب، نالایق، بی جا، خارج از نزاکت

indecent (صفت)
ناپسند، فحاش، گستاخ، بی حیا، نا شایسته، شرم اور، نا نجیب، خارج از نزاکت

unworthy (صفت)
مهمل، نا شایسته، نالایق، نا زیبا، نازیبنده، نامستحق

inapt (صفت)
بی مهارت، نا شایسته، نا مناسب، بی جا، بی استعداد

dishonorable (صفت)
پست، بیابرو، از روی بی شرمی، نا شایسته

unbecoming (صفت)
نا شایسته، ناخوشایند، نا زیبا

inapposite (صفت)
بی مورد، بی ربط، نا شایسته، بی موقع، بی جا

unfit (صفت)
ناجور، نا شایسته، نا کار، نا مناسب، غیر مقبول، ناباب

unseemly (صفت)
نا شایسته، بعید، بد منظر، نا زیبا

incompetent (صفت)
نا شایسته، نا مناسب، بی کفایت، فاقد صلاحیت

unmeet (صفت)
نا شایسته، نا مناسب

پیشنهاد کاربران

نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) ناسزاوار. ناشایست. که درخور و سزاوار نیست : از بهر پایندگی این در نفس ها و دوری آن از محال ها و نادرخورها. ( کشف المحجوب سجستانی ) . || ناپسند. نامطبوع :
ور نباشد تشنه او را سلسبیل
گرچه سرد و خوش بود نادرخور است.
ناصرخسرو.
سریال وفلم وداستان وکتاب ومقاله . . . "مُضِل"؛ ناشایسته و ناممکن را؛ شایسته وممکن وجلوه قشنگ در قاب زیبا نشان میدهند!
لایجوز. [ ی َ ] ( ع جمله ٔ فعلیه، ص مرکب ) ( از: لا یجوز ) که روا نباشد. که جایز نیست. ناجایز. ناروا :
یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن
سرا یکسر ز مال وقف گشتستش چو جوزائی.
ناصرخسرو.
هرچه کان گفت لایجوز چنین
...
[مشاهده متن کامل]

آن دگر گفت عندنا لابأس.
ناصرخسرو.
دانه ٔ دین ز لایجوز و یجوز
سیر شیرش نکرده بود هنوز.
سنائی.
صوفی و عشق در حدیث هنوز
سلب و ایجاب و لایجوز و یجوز.
سنائی.

ناشایست و بی لیاقت. . . یعنی قدر نشناس ناسپاس
کسی ک ثابت شده کاری ک براش میکنی رو قدر نمیدونه و اقناع نمیشه
کسی ک یک حس بی ارزشی درونی داره ک هرچیزیم بهش بدی بیشتر میخاد حس خوبی پیدا نمیکنه
شایسته یعنی درای لیاقت و قابل اعتماد
پس
ناشایسته یعنی بی لیاقت و غیر قابل اعتماد

ناباب

بپرس