ناسزا گفتن


    abuse
    revile
    scold
    vituperate
    swear
    swear

مترادف ها

curse (فعل)
فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیز کردن، ناسزا گفتن

swear (فعل)
فحش دادن، سوگند خوردن، قسم دادن، ناسزا گفتن، عهد کردن

revile (فعل)
ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا

vituperate (فعل)
سرزنش کردن، عیب جویی کردن، ناسزا گفتن، توبیخ کردن، بد گفتن

پیشنهاد کاربران

سرد گفتن . [ س َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) درشت و ناسزا گفتن . دشنام گفتن : و این مهتران را که رنجه نیارستندی داشتن دشنام دادندی و سرد گفتندی و خیو بر رویشان انداختندی . ( ترجمه ٔتاریخ طبری ) . و دوستی با تو حرام کردم که تو به انجمن محمد شوی و چون او در انجمن نشسته باشد سرد گوی وخیو بر روی وی انداز. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بدو گفت کای مهتر پرخرد
ز تو سرد گفتن نه اندرخورد.
فردوسی .
از آن سرد گفتن دلش تنگ شد
رخانش ز اندیشه بیرنگ شد.
فردوسی .

بپرس