نازک جگر. [ زُ ج ِ گ َ ] ( ص مرکب ) که جگری نازک و آزارپذیر دارد. که نازپرورده و حساس است و زودرنج : نازک جگران باغ رنجورشیرین نمکان تاک مخمور. نظامی .
زودرنج. . . . .
: [ اصطلاح در تداول عامه ]ظریف و نازک ، زود رنج و بی تحمل ( ( سهراب به دست های آرزو نگاه کرد و سر تکان داد بعد گفت "چه دست های قشنگی " آرزو دلخور شد ". مسخره می کنی ؟" سهراب هول شد. "مسخره ؟ اصلا . نازک نارنجی نیستند . دست های نازک نارنجی دوست ندارم . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 139. ) )
کم تحمل ، نازک دل ، شیشه دل ، نازک طبع ، نازک مزاج ، زودرنج
Snowflake
کسی که نمیتونه مشکلات رو تحمل کنه
I'm not thin - skinned من نازک نارنجی نیستم
تیتیش مامانی
زود رنج
صفت مرکب ، به معنی شکننده و پر ادا که در میان عوام رایج شد. . . گویا از نام شیرینی ترد و شکننده گرفته شده که با طعم پرتقال حدود چند دهه پیش از انقلاب به بازار آمد و میان مردم باب شد. . . بعضی معتقداند از لفظ نازک و زودرنج آمده که بر اثر تکرار به "نازک نارنج" تبدیل شده!