lush (اسم)میگسار، مشروبخوارsod (اسم)چمن، میگسار، با چمن، کلوخ چمنیbacchant (اسم)میگسار، باده پرستdrunk (اسم)میگسار، دوران مستی، معتاد به شرابbibber (اسم)میگسار، ادم معتاد به مشروبsoak (اسم)میگسار، خیس خوریtoper (اسم)میگسار، باده گسار، کوسه ماهی اروپاییbibulous (صفت)جاذب، میگسار، باده دوست، باده نوشcrapulous (صفت)میگسار، ناخوش، پر خور
دردکشafternoon manقدح نوش. [ ق َ دَ ] ( نف مرکب ) قدح خوار. میگسار :واگذارش که به خون جگر خود سازدکیست صائب که به بزم تو قدح نوش شود. صائب ( ازآنندراج ) .میگسار ( می قوسار ) کسی که آنقدر مشروب خورده است. که مشروب استفراغ می کند.+ عکس و لینک